Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shoe is on the other foot
<idiom>
U
برخلاف حقیقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
with
U
برخلاف
athwart
U
برخلاف
unlike
U
برخلاف
to the contrary
U
برخلاف ان
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
against his grain
U
برخلاف تمایل او
against one's will
U
برخلاف میل
the styeam
U
برخلاف جریان اب
averse
U
برخلاف میل
counterwork
U
برخلاف کارکردن
contrary to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
contrany to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
contra indicate
U
اشاره برخلاف داشتن
in the wind's eye
U
برخلاف جهت باد
in the teeth of the wind
U
برخلاف جهت باد
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
out of order
<idiom>
U
برخلاف قانون ،نامناسب
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
up-river
برخلاف روند جریان آب
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
heteroclite
U
کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
flareback
U
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
anticlastic
U
[ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
acted
U
حقیقت
act
U
حقیقت
actually
U
در حقیقت
reality
U
حقیقت
in truth
U
در حقیقت
yea
U
در حقیقت
in sooth
U
در حقیقت
realities
U
حقیقت
facts
U
حقیقت
fact
U
حقیقت
in reality
U
در حقیقت
to be sure
<adv.>
U
در حقیقت
truth
U
حقیقت
truths
U
حقیقت
indeed
[admittedly]
<adv.>
U
در حقیقت
admittedly
<adv.>
U
در حقیقت
half truth
U
حقیقت ناقص
To speak the truth.
U
حقیقت را گفتن
verities
U
صحت حقیقت
truthful
<adj.>
U
راست
[با حقیقت]
hold up
<idiom>
U
اثبات حقیقت
tao
U
حقیقت طریقت
verism
U
حقیقت گرایی
truthless
U
عاری از حقیقت
tell the truth
U
حقیقت را گفتن
oversoul
U
حقیقت مطلق
thing in itself
U
حقیقت غایی
the face remains
U
حقیقت همانست
the f.of the matter
U
حقیقت امر
suppressio veri
U
کتمان حقیقت
erroneousness
U
عدم حقیقت
factual
U
حقیقت امری
axioms
U
حقیقت اشکار
untruthful
U
خلاف حقیقت
matter of fact
U
حقیقت امر
understatements
U
کتمان حقیقت
unreality
U
عدم حقیقت
understatement
U
کتمان حقیقت
matter-of-fact
U
حقیقت امر
reserving
U
کتمان حقیقت
approving truth
U
حقیقت مسلم
reserve
U
کتمان حقیقت
factually
U
حقیقت امری
verity
U
صحت حقیقت
axiom
U
حقیقت اشکار
reserves
U
کتمان حقیقت
veritable
U
قابل اثبات حقیقت
in the wrong
<idiom>
U
اشتباه ،درستی حقیقت
truth drug
U
داروی کشف حقیقت
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
veridical
U
از روی حقیقت گویی
Nothing hurts like the truth.
U
حقیقت تلخ است
The fact of the matter is. . . . . . .
U
حقیقت امر اینست که ...
untruths
U
خلاف حقیقت کذب
understate
U
حقیقت را افهار نکردن
understated
U
حقیقت را افهار نکردن
in point of fact
U
حقیقت امر اینست که
principle
U
حقیقت مبادی واصول
falsi crimen
U
مخفی کردن حقیقت
disabusing
U
از حقیقت اگاه کردن
untruth
U
خلاف حقیقت کذب
disabuses
U
از حقیقت اگاه کردن
That's not so!
U
این حقیقت ندارد!
understates
U
حقیقت را افهار نکردن
understating
U
حقیقت را افهار نکردن
disabused
U
از حقیقت اگاه کردن
that is about the size of it
U
حقیقت امراین است
disabuse
U
از حقیقت اگاه کردن
smoke out
<idiom>
U
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
realism
U
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
low dwon
U
حقایق امر اصل حقیقت
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
I know it for a fact.
U
این یک حقیقت مسلم است
actions
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
apodeictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
apodictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
mincingly
U
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to raise a dust
U
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
as a matter of fact
U
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
The truth was known to no one other than himself.
U
هیچ کس به غیر از خود او
[مرد]
حقیقت را نمی دانست.
systematic theology
U
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
power function
U
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
individualism
U
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
united nations organization
U
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation
U
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com