English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
percentage U برحسب درصد
percentages U برحسب درصد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
percentile U محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
Other Matches
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
at pleasure U برحسب دلخواه برحسب میل
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
point U درصد
percentage U درصد
percentages U درصد
per cent U درصد
rates U درصد
cent U درصد
cent- U درصد
centi- U درصد
percent U درصد
cents U درصد
rate U درصد
water content U درصد رطوبت
percent salt U درصد نمک
volume percent U درصد حجمی
percentage U نسبت یا درصد
weight percent U درصد وزنی
percentages U نسبت یا درصد
rate U نرخ [درصد]
at % interest U با بهره 21 درصد
trial rate U درصد ازمایش یک محصول
surcharges U درصد هزینههای اضافی
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
case fatality rate U درصد مرگ و میر
percent U از قرار صدی درصد
surcharge U درصد هزینههای اضافی
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
pollen count U درصد گردههای گیاهی در هوا
pollen counts U درصد گردههای گیاهی در هوا
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
optimum moisture content U درصد رطوبت مناسب خاک
one hyndred percent column graph U نمودار یکصد درصد ستونی
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
profit margins U درصد سود از فروش خالص
profit margin U درصد سود از فروش خالص
What percentage of the people are literate? U چند درصد مردم با سواد هستند ؟
incompliance with U برحسب
in conformity with U برحسب
unitage U برحسب
at the request of U برحسب
in accordance with U برحسب
agreeably to U برحسب
in terms of U برحسب
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
by happenstance <adv.> U برحسب اتفاق
to out ward seeming U برحسب فاهر
pursuant to U مطابق برحسب
by chance <adv.> U برحسب اتفاق
coincidentally <adv.> U برحسب اتفاق
incidentally <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
fortuitously <adv.> U برحسب اتفاق
by a coincidence <adv.> U برحسب اتفاق
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
incidental <adj.> U برحسب تصادف
random <adj.> U برحسب تصادف
accidental <adj.> U برحسب تصادف
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
accidently <adv.> U برحسب اتفاق
as it happens <adv.> U برحسب اتفاق
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
at random <adv.> U برحسب اتفاق
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
custom U برحسب عادت
hit or miss U برحسب تصادف
at choice U برحسب دلخواه
to U برحسب مطابق
by usage U برحسب عادت
outwardly U برحسب فاهر
tonnage U وزن برحسب تن
haphazardly U برحسب تصادف
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
velocities U تندی برحسب زمان
velocity U تندی برحسب زمان
cl U برحسب بار هر کامیون
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
by chance U برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage U برحسب شماره تن بارگیر
tonnage U گنجایش کشتی برحسب تن
ritually U برحسب ایین وشعائر
pounder U برحسب لیره کوبنده
mileage U سنجش برحسب میل
milage U سنجش برحسب میل
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
classis U تقسیم برحسب طبقه
fortuitously U برحسب اتفاق اتفاقا
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
gradients U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
prioritised U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition U مسابقه برحسب گروه سنی
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
heading U حرکت برحسب قطب نما
headings U حرکت برحسب قطب نما
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
proration U توزیع برحسب مدت یانسبت
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
transvaluation U سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
pounder U وزن شده برحسب رطل
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
headings U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
heading U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
gauge pressure U فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
candlepower U میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
voltages U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
permittivity U واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
volt ampere U اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
metric system U سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
cabin altitude U فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
amperage U شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
planck law U مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
characteristic diagram for the steel U دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
spoonerism U اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com