English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
palmy U برجسته کامیاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
prosperous U کامیاب
successful U کامیاب
throve U کامیاب شد
succeeder U کامیاب
speed U کامیاب بودن
speeding U کامیاب بودن
speeds U کامیاب بودن
succeed U کامیاب شدن
to miss fire U کامیاب نشدن
towardly U کامیاب نرم
succeeds U کامیاب شدن
succeeded U کامیاب شدن
to come through U کامیاب شدن
to pull through U کامیاب شدن
he had no success U کامیاب یاموفق نشد
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
to get away with U درهرکوششی کامیاب شدن
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
thrive U رونق یافتن کامیاب شدن
to make one's U در کار خود کامیاب شدن
prospering U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered U کامیاب شدن پیشرفت کردن
thrived U رونق یافتن کامیاب شدن
thriving U رونق یافتن کامیاب شدن
prosper U کامیاب شدن پیشرفت کردن
thrives U رونق یافتن کامیاب شدن
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
the same shall succeed U انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
to strike oil U کامیاب شدن موفق شدن
crowned U برجسته
starring U برجسته
of d. U برجسته
relief emboss U برجسته
noted U برجسته
prosilient U برجسته
raised U برجسته
laureate U برجسته
pre eminent U برجسته
dominant U برجسته
ridged U برجسته
outstandingly U برجسته
in relief U برجسته
illustrous U برجسته
eminent U برجسته
distinguished U برجسته
relievo U برجسته
kenspeckle U برجسته
illustrated U برجسته
outstanding U برجسته
rilievo U برجسته
masterwork U برجسته
convex U برجسته
cordon bleu U برجسته
illustrious U برجسته
mainlining U برجسته
prime U برجسته
torose U برجسته
primed U برجسته
primes U برجسته
mainline U برجسته
pre-eminent U برجسته
mainlined U برجسته
overriding U برجسته
mainlines U برجسته
par excellence U برجسته
striking U برجسته
conspicuous U برجسته
prominent U برجسته
stereometric U خط برجسته
salient U برجسته
stereometric U برجسته
predominant U برجسته
strikingly U برجسته
staring U برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
alto relievo U برجسته بلند
acrography U گچ کاری برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
affigy U تصویر برجسته
in relief U بطور برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
half relief U نیم برجسته
aegicrane U آذین برجسته سر
anaglyph U تزئینات برجسته
contour map U نقشه برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
egregious U برجسته نمایان
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
bas relif U نقوش برجسته
bas-relief U برجسته کاری
signalize U برجسته کردن
fash butt welding U جوش برجسته
front face U سطح برجسته
drop shadow U سایه برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
high relief U نقوش برجسته
to stand out U برجسته بودن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to make one's mark U برجسته شدن
relief map U نقشه برجسته
relievo U برجسته کاری
stucco relief U گچبریهای برجسته
saleint U برجسته چشمگیر
saleintiant U برجسته چشمگیر
stereoscopic U برجسته بین
stereoscopic U برجسته بینی
salient pole U قطب برجسته
stand out U برجسته عالی
signally U بطور برجسته
stereoscopics U برجسته نمایی
relief emboss U نقشه برجسته
illustriously U برجسته وار
raised figure طرح برجسته
stand out U برجسته بودن
laureatel U شاعر برجسته
magnific U معروف برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
notbility U شخص برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
topography U برجسته نگاری
piece de resistance U فقره برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
projection welding U جوش برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
topographic map U نقشه برجسته
smatt U برجسته زیرکانه
leading U عمده برجسته
distinguished U برجسته مهم
predominantly U بطور برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-reliefs U نقش کم برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
humdingers U تفوق برجسته
effigies U تصویر برجسته
swells U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
relief U حجاری برجسته
relief U برجسته کاری
project U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
personage U شخص برجسته
personages U شخص برجسته
projected U برجسته بودن
contour U نقشه برجسته
milestone U مرحله برجسته
milestones U مرحله برجسته
eminently U بطور برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
feat U کار برجسته
feats U کار برجسته
swell U برجسته شیک
effigy U تصویر برجسته
bossed U ارباب برجسته
boss U ارباب برجسته
embossed U برجسته شده
humdinger U تفوق برجسته
bosses U ارباب برجسته
bossing U ارباب برجسته
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
bank U قسمت برجسته سر پیچ
big U ستبر ادم برجسته
banks U قسمت برجسته سر پیچ
relief map U نقشه برجسته نما
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
raised type U حروف برجسته برای
brocade U پارچه ابریشمی گل برجسته
stereometric U وابسته بترسیمات برجسته
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
inconspicuous U غیر برجسته کمرنگ
bell-cast U [لبه ی برجسته بام]
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
person of f. U شخص برجسته یا با نفوذ
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
vectograph U عکس برجسته بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com