Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cameo
U
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos
U
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
relievo
U
برجسته کاری
bas-relief
U
برجسته کاری
relief
U
برجسته کاری
acrography
U
گچ کاری برجسته
embossing die
U
حدیده برجسته کاری
fretwork
U
برجسته کاری حاشیه گذاری
bagnette
U
[ابزار برجسته کاری کوچک]
nagnet
U
[ابزار برجسته کاری کوچک]
bossed
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
baguet
U
[ابزار برجسته کاری کوچک]
hollow gorge
U
[ربع گرد در برجسته کاری]
baguette
U
[ابزار برجسته کاری کوچک]
boss
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
in cavetto
U
[نقش برجسته کاری وارونه]
boss formerly boce
U
[بلوک منبت کاری شده برجسته]
agraffe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agrafe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
card-cut
U
[برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
calf's tongue
U
[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
precious
U
: قیمتی
high value
U
قیمتی
high dollar value
U
قیمتی
worthlessness
U
بی قیمتی
ingot
U
فلز قیمتی
dual price system
U
نظام دو قیمتی
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
noble metal
U
فلز قیمتی
high grade steel
U
فولاد قیمتی
price system
U
نظام قیمتی
Without ( beyond , above ) price .
U
بی نهایت قیمتی
to set no great store by
U
قیمتی ندانستن
precious stone
U
سنگ قیمتی
precious metal
U
فلز قیمتی
agate
U
سنگ قیمتی
agates
U
سنگ قیمتی
stone
U
سنگ قیمتی
price support
U
حمایت قیمتی
worthful
U
گرانبها قیمتی
for all the world
<idiom>
U
بهر قیمتی
valuable
U
گرانبها قیمتی
stoning
U
سنگ قیمتی
stones
U
سنگ قیمتی
rondel
U
سنگهای قیمتی مدورزینتی
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
lapidarian
U
وابسته به سنگهای قیمتی
asteria
U
نوعی سنگ قیمتی
carpet value
U
ارزش قیمتی فرش
nonprice competition
U
رقابت غیر قیمتی
lapidary
U
وابسته به سنگهای قیمتی
price elasticity of supply
U
کشش قیمتی عرضه
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
He is a priceless nice fellow .
U
آدم نازنین و قیمتی یی است
cupellation
U
گرفتن فلزات قیمتی از سرب
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
factories
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
facets
U
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet
U
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Every man has his price .
U
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
value added
U
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle
U
جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
pearl
U
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
pre-eminent
U
برجسته
illustrated
U
برجسته
ridged
U
برجسته
staring
U
برجسته
prosilient
U
برجسته
starring
U
برجسته
convex
U
برجسته
prime
U
برجسته
of d.
U
برجسته
crowned
U
برجسته
illustrious
U
برجسته
relievo
U
برجسته
relief emboss
U
برجسته
prominent
U
برجسته
rilievo
U
برجسته
pre eminent
U
برجسته
par excellence
U
برجسته
overriding
U
برجسته
distinguished
U
برجسته
salient
U
برجسته
mainlining
U
برجسته
mainlines
U
برجسته
mainlined
U
برجسته
mainline
U
برجسته
conspicuous
U
برجسته
torose
U
برجسته
striking
U
برجسته
primed
U
برجسته
primes
U
برجسته
eminent
U
برجسته
illustrous
U
برجسته
outstanding
U
برجسته
outstandingly
U
برجسته
laureate
U
برجسته
dominant
U
برجسته
raised
U
برجسته
masterwork
U
برجسته
strikingly
U
برجسته
stereometric
U
برجسته
noted
U
برجسته
stereometric
U
خط برجسته
cordon bleu
U
برجسته
in relief
U
برجسته
predominant
U
برجسته
kenspeckle
U
برجسته
stereoscopic
U
برجسته بین
premiers
U
هنرپیشه برجسته
stucco relief
U
گچبریهای برجسته
premier
U
هنرپیشه برجسته
to stand out
U
برجسته بودن
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
high relief
U
نقوش برجسته
stereoscopics
U
برجسته نمایی
topographic map
U
نقشه برجسته
signalize
U
برجسته کردن
to create an image for oneself as somebody
U
برجسته شدن
half relief
U
نیم برجسته
mezzo relief
U
نیم برجسته
signally
U
بطور برجسته
topography
U
برجسته نگاری
smatt
U
برجسته زیرکانه
milestone
U
مرحله برجسته
milestones
U
مرحله برجسته
eminently
U
بطور برجسته
piece de resistance
U
فقره برجسته
to make one's mark
U
برجسته شدن
laureatel
U
شاعر برجسته
stereoscopic
U
برجسته بینی
illustriously
U
برجسته وار
swells
U
برجسته شیک
swelled
U
برجسته شیک
swell
U
برجسته شیک
effigies
U
تصویر برجسته
relief
U
حجاری برجسته
effigy
U
تصویر برجسته
raised shoulder
U
شانه برجسته
stand out
U
برجسته عالی
notbility
U
شخص برجسته
leading
U
عمده برجسته
project
U
برجسته بودن
projects
U
برجسته بودن
in relief
U
بطور برجسته
projection welding
U
جوش برجسته
relief map
U
نقشه برجسته
relief emboss
U
نقشه برجسته
projected
U
برجسته بودن
stand out
U
برجسته بودن
feat
U
کار برجسته
feats
U
کار برجسته
contour map
U
نقشه برجسته
premiere
U
هنرپیشه برجسته
premiering
U
هنرپیشه برجسته
humdinger
U
تفوق برجسته
humdingers
U
تفوق برجسته
distinguished
U
برجسته مهم
exaggerated stereoscopy
U
برجسته بین
personages
U
شخص برجسته
anaglyph
U
تزئینات برجسته
cordon bleu
U
آدم برجسته
contour
U
نقشه برجسته
anaglyph
U
حجاری برجسته
predominantly
U
بطور برجسته
poet laureate
U
شاعر برجسته
emboss
U
برجسته کردن
drop shadow
U
سایه برجسته
premiered
U
هنرپیشه برجسته
egregious
U
برجسته نمایان
bas-reliefs
U
نقش کم برجسته
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
نقش کم برجسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com