English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be above the law U برتر از قانون بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
No-one is above the law. U هیچکس برتر از قانون نیست.
outrank U برتر بودن
overrode U برتر یا مهمتر بودن
overrides U برتر یا مهمتر بودن
override U برتر یا مهمتر بودن
overridden U برتر یا مهمتر بودن
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
to be complicit in [with] something U [در جرمی] شریک بودن [قانون ]
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
hess's law U قانون ثابت بودن جمع گرماها
law of diminishing marginal utility U قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
law of constant heat sumation U قانون ثابت بودن جمع گرماها
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
surpassing U برتر
superior U برتر
higher up U برتر
superiors U برتر
top dog U برتر
hegemonic U برتر
dominant U برتر
wiredrawn U برتر
preponderant U برتر
superempirical U برتر
preferable U برتر
beyond U برتر از
overriding U برتر
the above figures U برتر
excelsior U برتر
preeminent U برتر
aces U برتر
ace U برتر
above U برتر
advantageous U برتر
transcendent U برتر
prevalent U برتر
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
vantage U سرکوب برتر
superior U ارشد برتر
paramount U برتر بزرگتر
go-ahead U امتیاز برتر
master race U نژاد برتر
superiorly U بطور برتر
premiers U برتر والاتر
premier U برتر والاتر
superhuman U برتر از انسان
premiere U برتر والاتر
premiered U برتر والاتر
immensurable U برتر ازقیاس
premieres U برتر والاتر
premiering U برتر والاتر
superiors U ارشد برتر
supremacist U خود برتر پندار
machismo U مرد برتر پنداری
macho U مرد برتر پندار
world beater U شخص برتر ازاقران
supremacists U خود برتر پندار
paramountly U بطور برتر یا افضل
outgun U غلبه بر حریفان با حمله برتر
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
computer graphics metafile U فایل برتر نگاره سازی کامپیوتری
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
super U : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
swelled head <idiom> U (خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
consist U شامل بودن عبارت بودن از
agree U متفق بودن همرای بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
depends U مربوط بودن منوط بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
having U مالک بودن ناگزیر بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
law U قانون
laws U قانون
lex U قانون
legal U قانون
hess's law U قانون هس
regardless of the law U به قانون
legislation U قانون
canon U قانون
canons U قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
regulation U قانون
rule U قانون
kanoon U قانون
enacment U قانون
code U قانون
act U قانون
statutes U قانون
edict U قانون
acted U قانون
statute U قانون
nisi U قانون
edicts U قانون
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
power law U قانون توانی
demorgans law U قانون دمورگان
parallel law U قانون توازی
pascal's law U قانون پاسکال
paschen's law U قانون پاشن
procedural law U قانون شکلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com