English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
excel U تفوق جستن بر
excelled U تفوق جستن بر
excelling U تفوق جستن بر
excels U تفوق جستن بر
to gain the upper hand U تفوق جستن
influencing U برتری تفوق
influenced U برتری تفوق
influence U برتری تفوق
influences U برتری تفوق
ascendance U تفوق برتری
out maneuver U تفوق جستن در مانور
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
overrides U برتری جستن بر
overridden U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overtop U برتری جستن از
antecede U برتری جستن
best U برتری جستن
outvie U برتری جستن از
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
henpeck U سعی کردن برای تفوق یافتن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to figure up پیدا کردن
gain U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
find U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
gained U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
average U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
track U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
declines U شیب پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to think out U با فکر پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
dampens U رطوبت پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
converges U تقارت پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
shocks U هول وهراس پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
shock U هول وهراس پیدا کردن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
advantage U تفوق
pre eminence U تفوق
predominance U تفوق
transcendence U تفوق
supremacy U تفوق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com