English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
just in case U برای مطمئن بودن
to act [as somebody] U پاسخگو بودن [برای]
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
misbecome U نامناسب بودن برای
overtask U زیاد سنگین بودن برای
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
inshrine U در حکم مزاریا معبد بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
turn up one's nose at <idiom> U ردکردن خوب بودن برای کسی
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
handsome U دلپذیر
pleasantest U دلپذیر
love some U دلپذیر
lovely U دلپذیر
loveliest U دلپذیر
pleasanter U دلپذیر
pleasant U دلپذیر
melodious U دلپذیر
placable U دلپذیر
agreeable U دلپذیر
scrumptious U دلپذیر
lovelier U دلپذیر
delightful U دلپذیر
palatable U دلپذیر
lief U دلپذیر
amiable U دلپذیر
red-hot <adj.> U دلپذیر
juicy <adj.> U دلپذیر
graceful U دلپذیر
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
gracious U مهربان دلپذیر
mellows U دلپذیر مهربان
mellowing U دلپذیر مهربان
mellowed U دلپذیر مهربان
mellow U دلپذیر مهربان
agreeably U بطور دلپذیر
nice U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
adorably U بطور دلپذیر
euphony U صدای دلپذیر
kindly U دلپذیر ملایم
bonny U جذاب دلپذیر
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
melodic U دلپذیر خوش اهنگ
euphonic U خوش صدا دلپذیر
euphonious U خوش صدا دلپذیر
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
seemly U خوش منظر بطور دلپذیر
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
bonhomie U خوش خلقی ورفتار دلپذیر
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
consist U شامل بودن عبارت بودن از
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
haze U گرفته بودن مغموم بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com