Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i am afriad
U
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
petersham
U
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
practical extraction and report language
U
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
compensator
U
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
webbing
U
نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
psalmodic
U
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
pull the pace
U
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
dimples
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
introduces
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
U
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
colours
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
main
U
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
This book sells like hot cakes
U
این کتاب را روی دست می برند
inhalator
U
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
inkling
U
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
parang
U
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
jigs
U
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jig
U
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
decelerated
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
to cut down
U
کاستن از
rebate
U
کاستن
detract
U
کاستن
abating
U
کاستن
detracting
U
کاستن
pare
U
کاستن
extenuatextent
U
کاستن
pull down
U
کاستن
reduce
U
کاستن
reduces
U
کاستن
lessening
U
کاستن
pares
U
کاستن
pared
U
کاستن
to fine down
U
کاستن
abates
U
کاستن
abated
U
کاستن
subtracted
U
کاستن
detracts
U
کاستن
subtracting
U
کاستن
subtracts
U
کاستن
rebates
U
کاستن
lessen
U
کاستن
lessened
U
کاستن
subtract
U
کاستن
detracted
U
کاستن
lightens
U
کاستن
lightening
U
کاستن
lessens
U
کاستن
abate
U
کاستن
lightened
U
کاستن
lighten
U
کاستن
reducing
U
کاستن
to tone down
U
کاستن
lowers
U
کاستن از
decreases
U
کاستن
discount
U
کاستن
subrtraction
U
کاستن
decreased
U
کاستن
disquantity
U
کاستن
decrease
U
کاستن
lower
U
کاستن از
discounted
U
کاستن
discounts
U
کاستن
lowered
U
کاستن از
lowering
U
کاستن از
discounting
U
کاستن
draw off
U
کاستن
softened
U
خوابانیدن کاستن
to currail expensee
U
از هزینه کاستن
abirritate
U
ازحساسیت کاستن
cheapens
U
ازقیمت کاستن
cheapening
U
ازقیمت کاستن
softens
U
خوابانیدن کاستن
soften
U
خوابانیدن کاستن
disvalue
U
ازارزش کاستن
decompress
U
ازفشارهوا کاستن
diminishable
U
قابل کاستن
decrement
U
کاستن پلهای
cheapen
U
ازقیمت کاستن
cheapened
U
ازقیمت کاستن
declined
U
تنزل کردن کاستن
declines
U
تنزل کردن کاستن
allayed
U
از شدت چیزی کاستن
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
decline
U
تنزل کردن کاستن
declining
U
تنزل کردن کاستن
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
allaying
U
از شدت چیزی کاستن
allays
U
از شدت چیزی کاستن
pull up
U
کاستن سرعت اسب
shortens
U
مختصر کردن کاستن
damping
U
کاستن ازنوسانات دستگاه
extenuate
U
تخفیف دادن کاستن از
unweight
U
کاستن فشار اسکی
shorten
U
مختصر کردن کاستن
qualifies
U
ازبدی چیزی کاستن
back off
U
کاستن سرعت در سر پیچ
qualify
U
ازبدی چیزی کاستن
allay
U
از شدت چیزی کاستن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
devalues
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
defusing
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
devaluing
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
defuses
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
devalued
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
decrement
U
میزان کاهش کاستن پلهای
defused
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
slowdowns
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdown
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
devaluate
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
to take something off and pric
U
اندکی از بهای چیزی کاستن
unilateralism
U
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
derogate
U
کاستن عمل موهن انجام دادن
shut off
U
کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
kill spring
U
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
interlace
U
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
drafting
U
راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
the oil tins leak
U
حلبهای نفتی نفت پس می دهند
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
chips
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
rule
U
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
carburator restricter plate
U
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
in off
U
به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
buttoned
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
button
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrixes
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
format
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
buttoning
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
formats
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
heavy and light system
U
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
U
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
guide bars
U
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
circuit
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
pantograph
U
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
assembly
U
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
circuits
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
slapdash
U
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
shave down
U
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
suck wheels
U
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
stationery
U
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
cpu
U
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
Web server
U
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
tables
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tabled
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
teleconference
U
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
tabling
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
main
U
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
coldest
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
triptych
U
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
gold contacts
U
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
product
U
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
products
U
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
free docks
U
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
colds
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
manual
U
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
colder
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com