Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
carry through
<idiom>
U
برای کاری نقشهای کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
universal grid
U
مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
open
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
To make advance
[overtures]
منت کشیدن
[برای آشتی]
draw weight
U
نیروی لازم برای کشیدن زه
stack the cards
<idiom>
U
برای کسی نقشه کشیدن
the proper time to do a thing
U
برای کردن کاری
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
clear for running
U
طناب برای کشیدن ازاد است
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
checkerein
U
لگام برای بالا یا عقب کشیدن سر اسب
jeheemy
U
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
prone to do something
آماده برای کردن کاری
undertakes
U
توافق برای انجام کاری
undertaken
U
توافق برای انجام کاری
undertake
U
توافق برای انجام کاری
sit tight
<idiom>
U
صبور برای انجام کاری
can i do a for you
U
کاری می توانم برای شمابکنم
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
helped
U
روش آسانتر برای انجام کاری
bar
U
توقف کسی برای انجام کاری
decision
U
تصمیم گیری برای انجام کاری
to empower somebody to do something
U
اختیار دادن به کسی برای کاری
technique
U
روش با مهارت برای انجام کاری
bars
U
توقف کسی برای انجام کاری
techniques
U
روش با مهارت برای انجام کاری
decisions
U
تصمیم گیری برای انجام کاری
afterthought
U
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
serve one's purpose
<idiom>
U
مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
helps
U
روش آسانتر برای انجام کاری
to invite somebody to do something
U
کسی را برای انجام کاری فراخواندن
authorising
U
اجازه دادن برای انجام کاری
invoking
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorize
U
اجازه دادن برای انجام کاری
to empower somebody to do something
U
کسی را برای کاری مخیر کردن
to pair off
U
جفت کردن
[برای کاری یا در جشنی]
invoke
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoked
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
help
U
روش آسانتر برای انجام کاری
invokes
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
turn out
<idiom>
U
رفتن برای دیدن یا انجام کاری
scribing
U
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
to try hard to do something
U
تقلا کردن برای انجام دادن کاری
keep after
<idiom>
یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
authorising
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorize
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
twist one's arm
<idiom>
U
مجبور کردن شخص برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
to make an effort to do something
U
تلاش کردن برای انجام دادن کاری
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
overslaugh
U
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
authorizes
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
make it up to someone
<idiom>
U
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
talk into
<idiom>
U
موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
to pause
U
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
area
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
afterthoughts
U
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
server
U
کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
egg (someone) on
<idiom>
U
خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
beside one's self
<idiom>
U
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
scratch file
U
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
map chart
U
طرح نقشهای
coordinates
U
مختصات نقشهای
map reconnaissance
U
شناسایی نقشهای
map scale
U
مقیاس نقشهای
to frisk
[a person]
U
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
to sign up for something
U
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
redundant
U
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
work file
U
فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
hygrograph
U
دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
for next to nothing
<idiom>
U
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for peanuts
[and for chicken feed]
<idiom>
U
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
To do something prefunctorily.
U
برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
diskless workstation
U
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
chord keying
U
عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
He is a man who would stoop to anything .
U
آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
map template
U
طلق چارت نقشهای
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
wind fire angle
U
سمت نقشهای باد
coordinate code
U
رمزمربوط به مختصات نقشهای
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
elapsed time
U
زمانی که کاربر برای انجام کاری روی کامپیوتر صرف میکند
grid interval
U
فواصل شبکه بندی نقشهای
scratchpad
U
فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
U
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
backers
U
کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
backer
U
کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator
U
سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
map k
U
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
CD WO
U
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
contour map
U
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
typecast
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plans
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
typecasting
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
latchkey child
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey kid
[colloquial]
U
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
pictomap
U
نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
planimetric
U
نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pyrogravure
U
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
protocol
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
horizontal control
U
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
AppleTalk
U
پروتکل هایی که برای ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در کامپیوترهای شبکه Macintosh Apple استفاده می شوند
broached
U
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaching
U
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broach
U
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
broaches
U
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
token bus network
U
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
token
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
to pair off
U
دو نفر دو نفر کردن
[برای کاری یا در جشنی]
naive user
U
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
programming
U
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work.
U
حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
conventional sign
U
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography
U
شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
processor
U
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
restitution
U
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
scale factor
U
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
recalls
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com