English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
filing system U روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
uberstreichen U لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
organizational U مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
independent in come U درامد مرتب که شخص را ازکارکردن برای زندگانی بی نیازمیسازد
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
list U 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
binary look up U روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
interword spacing U فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sortkey U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
outliner U برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
regenerator U وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
conditions U اوضاع
circumstances U اوضاع
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
actual state of affairs U اوضاع کنونی
weathers U اوضاع جوی
conditions U شرایط اوضاع
actual state of affairs U اوضاع فصلی
weathered U اوضاع جوی
weather U اوضاع جوی
vicissitudes of time U تغییر اوضاع
semi processed data U داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
graduate U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
order U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
the lie of the land U چگونگی اوضاع مهثب
low water mark U منتهای بدی اوضاع
it is quite another story now U اوضاع اکنون دگرگون
How do you predict(view)the situation? U اوضاع را چگونه می بینی ؟
In the light of present circumstances. U باتوجه به اوضاع کنونی
anarchical U مربوط به اشفتگی اوضاع
climate U ناحیه اوضاع جوی
anarchic U مربوط به اشفتگی اوضاع
climates U ناحیه اوضاع جوی
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
to grieve over anything U برای چیزی
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
square U مرتب کردن کلاه
data processing U مرتب کردن داده ها
squared U مرتب کردن کلاه
shipshape U مرتب کردن منظم
reorder U دوباره مرتب کردن
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
squares U مرتب کردن کلاه
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
tree sort U مرتب کردن درختی
internal sort U مرتب کردن درونی
squaring U مرتب کردن کلاه
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com