English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
Other Matches
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
mending U گردآوری شده برای تعمیر
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
pedestrian guard rail U جانپناه برای پیاده رو
treadway U پل برای عناصر پیاده
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
ttl U استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها
darn [conservate] U تعمیر کردن
rehashes U تعمیر کردن
repaired U تعمیر کردن
restore U تعمیر کردن
restores U تعمیر کردن
service U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
repair U تعمیر کردن
refashion U تعمیر کردن
to patch up U تعمیر کردن
mended U تعمیر کردن
rehash U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
patch up <idiom> U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
fixes U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
patches U تعمیر کردن
restored U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
patch U تعمیر کردن
vamp U وصله تعمیر کردن
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
thick Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
remodelling U عوض کردن تعمیر کردن
remodeling U عوض کردن تعمیر کردن
remodeled U عوض کردن تعمیر کردن
remodel U عوض کردن تعمیر کردن
remodelled U عوض کردن تعمیر کردن
remodels U عوض کردن تعمیر کردن
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
permanent U تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
dismantle U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
dosmount command U فرمان پیاده کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
dismounts U پیاده کردن یا شدن
dismount U پیاده کردن یا شدن
setting out U پیاده کردن مسیر
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantle U پیاده کردن موتور
pedestrianizing U پیاده روی کردن
pads U پیاده سفر کردن
pad U پیاده سفر کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
dismantled U پیاده کردن موتور
pedestrianised U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
staking U پیاده کردن مسیر
dismantling U پیاده کردن موتور
dismantles U پیاده کردن موتور
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
removable U قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
walk U گردش کردن پیاده رفتن
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked U گردش کردن پیاده رفتن
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
temporary storage U فایل روی دیسک سخت که توسط نرم افزار برای ذخیره موقت داده یا نرم افزاری حافظه مجازی را پیاده سازی میکند مثل ویندوز ماکروسافت استفاده میشود
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
unhorse U از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
service U تعمیر
instauration U تعمیر
upkeep U تعمیر
face lifting U تعمیر
repaired U تعمیر
serviced U تعمیر
repairs U تعمیر
maintenance U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
renovation U تعمیر
mending U تعمیر
remaking U تعمیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com