Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
to bechon to a person to come
U
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
gantlope
U
باند برای دست دعوت به مارزه
raise a fuss
<idiom>
U
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
shared
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
to ask somebody out for dinner
U
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
extending
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
eisa
U
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
box defence
U
تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
spliced
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splicing
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splices
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splice
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
machines
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
machined
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
constituting
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
ask
U
دعوت کردن
to call in
U
دعوت کردن
asked
U
دعوت کردن
convocate
U
دعوت کردن
invites
U
دعوت کردن
invited
U
دعوت کردن
invite
U
دعوت کردن
asks
U
دعوت کردن
to invite
[to]
U
دعوت کردن
[به]
asking
U
دعوت کردن
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
venire facias tot matrons
U
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
call to order
U
به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
to proffer an invitation
U
رسما دعوت کردن
first generation computer
U
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
propositions
U
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning
U
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition
U
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned
U
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
to throw down the glove
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
U
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to fling down the gauntlet
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
machined
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machines
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
treat someone
<idiom>
U
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
U
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
have over
<idiom>
U
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
gestalt
U
تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
DIL
U
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
machine address
U
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
bids
U
امر کردن دعوت کردن
bid
U
امر کردن دعوت کردن
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
permanent
U
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
vocalize
U
تلفظ کردن تشکیل دادن
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
raise
U
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
raises
U
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
PHIGS
U
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
summonsing
U
دعوت
summons
U
دعوت
summonsed
U
دعوت
summonses
U
دعوت
invitations
U
دعوت
calling
U
دعوت
invitation
U
دعوت
summoned
U
دعوت
bidding
U
دعوت
summon
U
دعوت
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
session
U
جلسه
meetings
U
جلسه
seance
U
جلسه
sittings
U
جلسه
meet
U
: جلسه
sessions
U
جلسه
meeting
U
جلسه
sitting
U
جلسه
meets
U
: جلسه
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
callers
U
دعوت کننده
caller
U
دعوت کننده
invitation to treat
U
دعوت به مذاکره
uninvited
U
دعوت نشده
conference call
U
دعوت به سخنرانی
invitation to tender
U
دعوت به مناقصه
convocator
U
دعوت کننده
boarding call
U
دعوت به بازدید
invitation to treat
U
دعوت به معامله
invitatory
U
متضمن دعوت
challenge
U
دعوت بجنگ
unbidden
U
دعوت نشده
challenged
U
دعوت بجنگ
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
letter of invitation
U
دعوت نامه
letter of invitation
U
رقعه دعوت
challenges
U
دعوت بجنگ
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
minute
U
صورت جلسه
chairmen
U
رئیس جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
minutes
U
صورت جلسه
order of the day
U
دستور جلسه
agendas
U
دستور جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
public session
U
جلسه علنی
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
meeting
U
انجمن جلسه
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
agenda
U
دستور جلسه
chairman
U
رئیس جلسه
general meeting
U
جلسه عمومی
reunions
U
تجدید جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
chairperson
U
رئیس جلسه
court session
U
جلسه دادگاه
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
I am invited tonight of all nights .
U
دعوت شدم آن هم امشب
invitee
U
شخص دعوت شده
defiance
U
دعوت به جنگ بی اعتنایی
incrust
U
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
work out
U
برنامه یک جلسه تمرین
special session
U
جلسه فوق العاده
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
protocols
U
صورت جلسه کنفرانس
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
seance
U
جلسه احضار روح
protocols
U
صورت جلسه ازمایش
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
protocol
U
صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
convocations
U
جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
walkouts
U
اعتصاب ,ترک جلسه
record
U
صورت جلسه سابقه
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
walkout
U
اعتصاب ,ترک جلسه
protocol
U
صورت جلسه ازمایش
private session
U
جلسه غیر علنی
The meeting was postponed.
U
جلسه را عقب انداختند
the house went into secret session
U
مجلس جلسه سری
convocation
U
جلسه عمومی دانشجویان
gauntlets
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com