English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
campaigners U سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner U سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
trothplight U نامزد شدن نامزد کردن
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
to put in for U تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
genral election U انتخابات عمومی برای مجلس
troth U نامزد کردن
designate U نامزد کردن
designating U نامزد کردن
designates U نامزد کردن
nominate U نامزد کردن
to become engaged U نامزد کردن
to get engaged U نامزد کردن
nominating U نامزد کردن
nominates U نامزد کردن
nominated U نامزد کردن
come to terms U سازش کردن
assimilating U سازش کردن
agrees U سازش کردن
compounds U سازش کردن
comport U سازش کردن
assimilate U سازش کردن
assimilated U سازش کردن
compounded U سازش کردن
compound U سازش کردن
comported U سازش کردن
meet U سازش کردن
compromis U سازش کردن
comporting U سازش کردن
assimilates U سازش کردن
comports U سازش کردن
meets U سازش کردن
to a oneself to U سازش کردن
agree U سازش کردن
agreeing U سازش کردن
settle U تصفیه کردن سازش کردن
meet half way U مصالحه کردن سازش کردن
settles U تصفیه کردن سازش کردن
brooked U تحمل کردن سازش کردن
brooks U تحمل کردن سازش کردن
brooking U تحمل کردن سازش کردن
brook U تحمل کردن سازش کردن
to agree on something U سازش کردن با چیزی
to put up U منزل دادن به نامزد کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
postulant U نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
election U انتخابات
elections U انتخابات
pollster U نافر انتخابات
law of election U قانون انتخابات
pollsters U نافر انتخابات
Rigged elections . U انتخابات قلابی
bye election U انتخابات فرعی
Rigged elections ? U انتخابات فرمایشی
enfranchize U حق رای در انتخابات
ballot rigging U تقلبدر انتخابات
by election U انتخابات فرعی
proportional representation U انتخابات نسبی
general elections U انتخابات عمومی
general election U انتخابات عمومی
to prospect for gold U جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
returning officers U سرپرست انتخابات برزن
election supervisor council U انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council U انجمن نظارت بر انتخابات
by-elections U انتخابات میان دورهای
by-election U انتخابات میان دورهای
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
returning officer U سرپرست انتخابات برزن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
disfranchisement U محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
canvasser U پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
for doing it U برای کردن ان
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to grub about U جستجو کردن [برای]
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
enable U تهیه کردن برای
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
enabled U تهیه کردن برای
enables U تهیه کردن برای
enabling U تهیه کردن برای
prone to do something آماده کردن برای
so as to quiet him U برای ارام کردن او
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
to mumble [away] to oneself U برای خودشان من من کردن
to fit with U اماده کردن برای
the proper time to do a thing U برای کردن کاری
to grub U زیر و رو کردن [برای]
to grub about U زیر و رو کردن [برای]
to grub U جستجو کردن [برای]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
couples U دو نامزد
candidate U نامزد
nominees U نامزد
coupled U دو نامزد
affianced U نامزد
couple U دو نامزد
the bride elect U نامزد
intended U نامزد
engaged U نامزد
designed U نامزد
candidates U نامزد
an engaged couple U دو تن نامزد
fiancT U نامزد
designee U نامزد
bethrothed U نامزد
fiance U نامزد
candidate U نامزد
fiancee U نامزد
nominee U نامزد
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
tenderised U برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
to go round U برای همه کفایت کردن
tenderising U برای ترد ونازک کردن ان
to make room for a person U جا برای کسی باز کردن
tenderizing U برای ترد ونازک کردن ان
tenderized U برای ترد ونازک کردن ان
to save for retirement U برای بازنشستگی پس انداز کردن
tenderises U برای ترد ونازک کردن ان
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
tenderize U برای ترد ونازک کردن ان
mnemonic U برای بار کردن در ثبات A
to pander to somebody's ego <idiom> U برای کسی چاپلوسی کردن
higgle U برای سودجویی بحث کردن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
to underspend [on] U ناکافی خرج کردن [برای]
bolster plate U صفحه برای مهار کردن
tenderizes U برای ترد ونازک کردن ان
warm up <idiom> U گرم کردن (برای بازی)
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
to take pity on any one U برای کسی دلسوزی کردن
gagging U مانع فراهم کردن برای
gagged U مانع فراهم کردن برای
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
prone to do something آماده برای کردن کاری
gag U مانع فراهم کردن برای
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
gags U مانع فراهم کردن برای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com