Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It is easy for me.
U
برایم خیلی آسان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The notice is too short
[for me]
.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
duck soup
<idiom>
U
آسان
effortless
U
آسان
effortlessly
U
آسان
piece of cake
<idiom>
U
آسان
easy
<adj.>
U
آسان گیر
doddle
U
سهل-آسان
pushover
U
کار آسان
easy-going
<adj.>
U
آسان گیر
easygoing
<adj.>
U
آسان گیر
relaxed
<adj.>
U
آسان گیر
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
child's play
U
هر کار بسیار آسان
To take things easy(lightly)
U
کارها را آسان گرفتن
highroad
U
راه آسان یا سر راست
easygoing
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
easy
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
It is easier said than done .
U
گفتنش آسان است
highroads
U
راه آسان یا سر راست
relaxed
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
easy-going
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
dime a dozen
<idiom>
U
آسان بدست آمدن ،عادی
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
The exam was too easy for words .
U
امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
This is the easisrt way.
U
این آسان ترین راه است
convenience foods
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
It is quite easy when you get ( have ) the knack of it .
U
وقتیکه فن کار را بدانی آسان می شود
convenience food
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
There is nothing to it .
U
هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
It is too easy for me.
U
برایم مثل آب خوردن است
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
He told me in so many words .
U
عینا" اینطور برایم گفت
Please bring me the orifinal letter .
U
عین نامه را برایم بیاورید
Bring me a few sheets of paper .
U
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
U
برایم اصلا مهم نیست.
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
I have outgrown my suits.
U
لباسهایم برایم تنگ شده
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
May I have an iron?
U
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have a blanket?
U
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray?
U
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
These shoes are too big for me .
U
این کفشها برایم گشاد است
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
I've been set up!
U
برایم پاپوش درست کرده اند!
Drop me a line .
U
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Tell me hpw you escaped.
U
برایم بگه چطور فرار کردی
These shoes are too tight for me.
U
این کفشها برایم تنگ است
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
May I have a bath towel?
U
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
help any one .
U
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have some soap?
U
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please?
U
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have some hangers?
U
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have the menu, please?
U
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper?
U
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
not a few
U
خیلی ها
routh
U
خیلی
to a large extent
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
ten
U
خیلی
copious
U
خیلی
highly
U
خیلی
dammit
U
خیلی
damn
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
far and away
U
خیلی
many
U
خیلی
for long
U
خیلی
very
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
subminiature
U
خیلی کوچک
span new
U
خیلی تازه
skinless
U
خیلی حساس
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
senseful
U
خیلی حساس
sappy
U
خیلی احساساتی
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
superrabundant
U
خیلی زیاد
swith
U
خیلی عظیم
very light
U
خیلی سبک
ultraconservative
U
خیلی محتاط
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
toploftiness
U
خیلی متکبر
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
bone dry
U
خیلی خشک
thank you very much
U
خیلی متشکرم
Many thanks!
U
خیلی ممنون!
rotundily
U
چاقی خیلی
ritzy
U
خیلی شیک
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
many persons
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی از مردم
lower most
U
خیلی پست تر
lily white
U
خیلی سفید
level best
U
خیلی خوب
level best
U
خیلی عالی
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
much worse
U
خیلی بدتر
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
of vital importance
U
خیلی ضروری
raff
U
خیلی زیاد
primely
U
خیلی خوب
precisian
U
خیلی دقیق
pixilated
U
خیلی حساس
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
pianissmo
U
خیلی نرم
overstrung
U
خیلی حساس
oftentimes
U
خیلی اوقات
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
too tough
U
خیلی سفت
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
He is a loose card .
U
خیلی ول است
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
number one
U
خیلی خوب
really wicked
U
خیلی محشر
really sick
U
خیلی محشر
great
<adj.>
U
خیلی خوب
wicked
<adj.>
U
خیلی خوب
sick
[British E]
<adj.>
U
خیلی خوب
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
cool
<adj.>
U
خیلی خوب
awesome
<adj.>
U
خیلی خوب
immensurable
U
خیلی قدیم
highs
U
خیلی بزرگ
often
U
خیلی اوقات
extra-
U
بسیار خیلی
immediate
U
خیلی فوری
lots
U
خیلی زیاد
superabundant
U
خیلی زیاد
oodles
U
خیلی زیاد
hand in glove
U
خیلی نزدیک
by leaps and bounds
U
خیلی تند
raucous
U
خیلی نامرتب
before you can say knife
U
خیلی زود
whacking
U
خیلی بزرگ
whackings
U
خیلی بزرگ
benedicite
U
خیلی خوب
niftier
U
خیلی خوب
goody goody
U
خیلی خوب
niftiest
U
خیلی خوب
nifty
U
خیلی خوب
hand in glove
U
خیلی صمیمی
corking
U
خیلی زیبا
hand and glove
U
خیلی نزدیک
fortissimo
U
خیلی بلند
extra
U
بسیار خیلی
dead slow
U
خیلی اهسته
confidential
U
خیلی محرمانه
Neanderthal
U
خیلی کهنه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com