Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
help any one .
U
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
luck
U
شانس
handsel
U
شانس
chancing
U
شانس
chances
U
شانس
chanced
U
شانس
chance
U
شانس
fortunes
U
شانس
odds
U
شانس
fortune
U
شانس
She drove me round the edge of water .
U
جانم را به لب آورد
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
U
بد شانس مطلق
unlucky girl
U
آدم بد شانس
unlucky fellow
U
آدم بد شانس
fall on feet
<idiom>
U
شانس آوردن
jinx
U
ادم بد شانس
jinx
U
شانس نیاوردن
jinxes
U
ادم بد شانس
jinxes
U
شانس نیاوردن
fortunate
U
خوش شانس
impossible to get hold of
U
نمیشود گیر آورد
He exhausted(taxed)my patience.I got fed up with him.
U
حوصله ام را بسر آورد
She is always making excuses.
U
دائما" عذروبهانه می آورد
Her behavior was ecough to make me swar.
U
رفتارش کفرم را در آورد
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
press (push) one's luck
<idiom>
U
به شانس بستگی داد
fortuity
U
قضا وقدر شانس
His house was redeemed .
U
خانه اش از گرو در آمد ( در آورد )
That guy is a jinx.
U
این آدم بدشانسی می آورد.
She bore him a daughter.
U
برایش یک دختر آورد (زائید)
money can't buy everything
<idiom>
U
پول خوشبختی نمی آورد
ciothes do not make the man.
<proverb>
U
لباس شخصیت نمی آورد .
A still tongue makes a wise head.
<proverb>
U
لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
speeding
U
حالت شانس خوب داشتن
cook one's goose
<idiom>
U
شانس کسی رااز اوگرفتن
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
speeds
U
حالت شانس خوب داشتن
To hit a wining streak.
U
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
Fortunately I wasnt hurt.
U
شانس آوردم . طوریم نشد
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
U
برایم اصلا مهم نیست.
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
It is too easy for me.
U
برایم مثل آب خوردن است
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
He told me in so many words .
U
عینا" اینطور برایم گفت
It is easy for me.
U
برایم خیلی آسان است
Please bring me the orifinal letter .
U
عین نامه را برایم بیاورید
Bring me a few sheets of paper .
U
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
I have outgrown my suits.
U
لباسهایم برایم تنگ شده
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
The noice gets my monkey up .
U
این سر وصداها کفرم را درمی آورد
She fabricates them. she makes them up .
U
اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
lose touch with
<idiom>
U
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
Drop me a line .
U
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
May I have a blanket?
U
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
These shoes are too tight for me.
U
این کفشها برایم تنگ است
These shoes are too big for me .
U
این کفشها برایم گشاد است
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
I've been set up!
U
برایم پاپوش درست کرده اند!
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
May I have an iron?
U
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Tell me hpw you escaped.
U
برایم بگه چطور فرار کردی
May I have an ashtray?
U
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Money doesn't bring
[buy]
happiness.
<proverb>
U
پول خوشبختی نمی آورد.
[ضرب المثل]
souvenir
U
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
new deal
<idiom>
U
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
The notice is too short
[for me]
.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel?
U
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some soap?
U
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have the drink list, please?
U
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper?
U
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
May I have the menu, please?
U
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have some hangers?
U
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
He acquired kudos by appearing on television.
U
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
spoiler
U
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت
[مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
presumptive instruction
U
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
Consider yourself lucky
[fortunate]
(that) you weren't on the train at that time.
U
شما باید خودتان را خوش شانس
[خوشبخت]
در نظر بگیرید
[که]
در آن زمان در قطار نبودید.
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
tin mordent
U
دندانه قلع
[در رنگرزی]
[که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
drafting
U
[کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
voices
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
self-
U
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
TCP
U
مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند
What one loses on the swings one makes up on the r.
<proverb>
U
آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد .
ground section
U
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
The guest brings his own portion .
<proverb>
U
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
wraparound
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
worded
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Talk brings on talk.
<proverb>
U
یرف یرف مى آورد .
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com