English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He has cooked a pottage for you. <proverb> U برایت آش پخته است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I missed you. U دلم برایت تنگ شد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
Do you want to have your fortune told? U می خواهی برایت فال بگیرم ؟
Die for him who will get feverish for you. <proverb> U براى کسى بمیر که برایت تب کند .
I miss you very much. U دلم خیلی برایت تنگ شده
My heart goes out to you. <idiom> U دلم برایت می سوزد. [اصطلاح روزمره ]
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> U چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! U آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
My thoughts and prayers go out to you. <idiom> U با تو همدردی می کنم و برایت دعا می کنم.
coction U پخته
underdone U کم پخته
ripest U پخته
terracotta U گل پخته
riper U پخته
ripe U پخته
slack baked U نیم پخته
dough baked U نیم پخته
samel U نیم پخته
fired brick U اجر پخته
spatchcock U بشتاب پخته
sunbaked U افتاب پخته
soden U نیم پخته
half baked U نیم پخته
burnt brick U خشت پخته
biffin U سیب پخته
sodden U نیم پخته
boiled U پخته شده
half-baked U نیم پخته
well done U خوب پخته
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
sunny side up U فقط یک طرفش پخته
well-done steak U استیک کاملا پخته
underbaked U نیم پخته ناپخته
underdo U نیم پخته کردن
cold cuts U گوشت پخته سرد
convenience food U خوراک پیش پخته
convenience foods U خوراک پیش پخته
boild egg U تخم مرغ پخته
warmed over U دوباره پخته شده
it was cooked to rags U انقدر پخته شدکه له شد
rare U لطیف نیم پخته
hard baked U سفت پخته شده
it is half cooked U نیم پخته است
rarer U لطیف نیم پخته
liverwurst U سوسیس جگر پخته
rarest U لطیف نیم پخته
arch brick U اجر زیاد پخته
bakemeat U شیرینی اردی غذای پخته
body brick U اجر خوب پخته شده
baked meat U شیرینی اردی غذای پخته
boild egg hard U تخم مرغ پخته سفت
I want my steak well done. U می خواهم استیکم خوب پخته با شد
first class brick U اجر خوب پخته شده
boild egg soft U تخم مرغ پخته عسلی
stroganoff U گوشت پخته نازک با خردل
warmed over U زیادتر ازمعمول پخته شده
overdone U خیلی پخته و سرخ شده
Cooked vegetables digest easily. U سبزی پخته زود هضم است.
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
pale brick U اجری که خوب پخته نشده است
succotash U غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
gigot U ران گوسفند و غیره که پخته باشد
dumpling U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
well done [fully cooked] <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
baked beans U لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
fully cooked <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
hash U گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
waffles U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy U ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
broth U غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
parfait U دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel U ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com