English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he went his way U براه خودرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
docile U سر براه
waiting U چشم براه
destined U عازم براه
launghing U براه اندازی
inaugurating U براه انداختن
inaugurates U براه انداختن
inaugurated U براه انداختن
inaugurate U براه انداختن
to keep any one waiting U کسیرا چشم براه
march order U حاضر براه کردن
to kick ones heels U چشم براه ایستادن
he went his way U رفت براه خود
to look out U چشم براه بودن
to kick one's heels U چشم براه ایستادن منتظرایستادن
toddling U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddler U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddle U کودک تازه براه افتاده
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
His invevtion made a noise in the world. U اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branches U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
to fang a pump U براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
drown out <idiom> U سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com