Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keloid
U
برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raise its head
U
پدید امدن
He vanished into the night.
U
در سیاهی شب نا پدید گشت
papillary
U
مانند برامدگی دارای برامدگی
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
diachrony
U
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
in the d.
U
درمحل
emergency burial
U
دفن درمحل
mixing in place
U
اغشتگی درمحل
In a secure ( safe ) place.
U
درمحل محکم وامنی
mending
U
التیام
cicatrization
U
التیام
conglutination
U
التیام
local option
U
اختیار تعیین چیزی درمحل
redresses
U
تصحیح التیام
healer
U
التیام دهنده
salvers
U
التیام دهنده
heal
U
التیام دادن
salver
U
التیام دهنده
incarnant
U
التیام اور
heals
U
التیام دادن
healed
U
التیام دادن
healers
U
التیام دهنده
agglutinant
U
التیام اور
conglutinate
U
التیام دادن
solder
U
التیام دادن
soldering
U
التیام دادن
agglutination
U
التیام زخم
solders
U
التیام دادن
reconcilement
U
التیام تطبیق
soldered
U
التیام دادن
redressed
U
تصحیح التیام
redress
U
تصحیح التیام
agglutinant
U
هوای التیام
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
nests
U
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
field upgradable
U
سخت افزار قابل توسعه درمحل
transplantable
U
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
nest
U
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
solder
U
وسیله التیام واتصال
soldered
U
وسیله التیام واتصال
scar tissue
U
محل التیام زخم
consolidant
U
دوای التیام زخم
solders
U
وسیله التیام واتصال
agglutinate
U
دوای التیام اور.
soldering
U
وسیله التیام واتصال
agglutinate
U
التیام اور چسب
substituted
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
misfile
U
بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
It was filmed on location.
U
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
sleep in
U
درمحل کار خود جای خواب داشتن
substituting
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
reconcilability
U
التیام پذیری قابلیت تطبیق
illuviate
U
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
fpla
U
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
junction well
U
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
causeway
U
جاده ایکه از کف زمین بلندتراست
causeways
U
جاده ایکه از کف زمین بلندتراست
aperture
U
اندازه دهانه ایکه از ان نور عبورکند
rock garden
U
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
By an inconceivable trick( trickery) .
U
با حقه ایکه عقل جن هم به آن نمی رسد
apertures
U
اندازه دهانه ایکه از ان نور عبورکند
rock gardens
U
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
wrongshipped
U
محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
blanket policy
U
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
penstock
U
لوله ایکه اب تحت فشار را به توربین میرساند
topographic map
U
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
halucinogenic
U
مواد مخدره ایکه ایجاد اوهام وهذیان میکند
jet diffusion basin
U
حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
compressors
U
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
delaying
U
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
compressor
U
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
jaywalkers
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
delay
U
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
jaywalker
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
delays
U
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
acronyms
U
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
observation pipe
U
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
anti knock
U
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
point set curve
U
منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
musub duchi
U
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
polarities
U
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarity
U
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
sight bill
U
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
burring
U
برامدگی
knosp
U
برامدگی
knop
U
برامدگی
burrs
U
برامدگی
domes
U
برامدگی
whaleback
U
برامدگی
dome
U
برامدگی
convexity
U
برامدگی
cusp
U
برامدگی
entasis
U
برامدگی
extuberance
U
برامدگی
bluging
U
برامدگی
antinode
U
برامدگی
ganglion
U
برامدگی
gibbous
U
برامدگی
ledge
U
برامدگی
ledges
U
برامدگی
granulation
U
برامدگی
knob
U
برامدگی
bulges
U
برامدگی
neuroma
U
برامدگی پی
nub or nubble
U
برامدگی
nurl
U
برامدگی
nub
U
برامدگی
bumpier
U
پر از برامدگی
ridges
U
برامدگی
ridge
U
برامدگی
bumpiest
U
پر از برامدگی
bumpy
U
پر از برامدگی
tuberosity
U
برامدگی
bulging
U
برامدگی
overhangs
U
برامدگی
overhang
U
برامدگی
bulge
U
برامدگی
mounds
U
برامدگی
mound
U
برامدگی
bulged
U
برامدگی
nib
U
برامدگی
nibs
U
برامدگی
heave
U
برامدگی
heaved
U
برامدگی
burr
U
برامدگی
knur
U
برامدگی
knurl
U
برامدگی
knobs
U
برامدگی
turgescence
U
برامدگی
burred
U
برامدگی
knurr
U
برامدگی
bump
U
برامدگی
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
eminency
U
برامدگی بزرگی
thenar
U
برامدگی کف دست
lump
U
برامدگی
[تورم]
knuckle bone
U
برامدگی بندانگشت
cuspidal
U
دارای برامدگی
protuberance
U
برامدگی
[تورم]
tumescence
U
برامدگی
[تورم]
tumidity
U
برامدگی
[تورم]
turgor
U
برامدگی
[تورم]
swelling
U
برامدگی
[تورم]
exostosis
U
برامدگی استخوان
knarred
U
دارای برامدگی
midrib
U
خط یا برامدگی حد فاصل
papilla
U
برامدگی کوچک
protuberancy
U
برامدگی قلنبگی
papillose
U
دارای برامدگی
mezzo rillievo
U
نیم برامدگی
knar
U
برامدگی درچوب
phantom tumour
U
برامدگی موقتی
phyma
U
برامدگی پوست
villus
U
برامدگی مویی
tumor
U
تومور برامدگی
bulge
U
برامدگی
[تورم]
jag
U
برامدگی تیز
tubercle
U
برامدگی گرد
hyperostosis
U
برامدگی استخوان
promontory
U
پرتگاه برامدگی
protrudes
U
برامدگی داشتن
protruded
U
برامدگی داشتن
bossed
U
برامدگی تزیینی
bosses
U
برامدگی تزیینی
bossing
U
برامدگی تزیینی
sill
U
برامدگی دریایی
protrude
U
برامدگی داشتن
humps
U
برامدگی گرد
sills
U
برامدگی دریایی
humping
U
برامدگی گرد
hump
U
برامدگی گرد
boss
U
برامدگی تزیینی
protruding
U
برامدگی داشتن
nodule
U
برامدگی عقده
promontories
U
پرتگاه برامدگی
nodule
U
برامدگی کوچک
nodules
U
برامدگی عقده
nodules
U
برامدگی کوچک
protuberances
U
برامدگی قلنبگی
lump
U
غلنبه برامدگی
lumped
U
غلنبه برامدگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com