English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brother in low U برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brorher in law U برادر شوهر شوهر خواهر
sister in law U خواهر شوهر زن برادر
brother in law U شوهر خواهر
brothers-in-law U شوهر خواهر
brother-in-law U شوهر خواهر
nephews U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
nephew U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
uncles U شوهر عمه شوهر خاله
uncle U شوهر عمه شوهر خاله
sib U برادر یا خواهر
trigamist U زن سه شوهر
spouse U زن یا شوهر
hub or hub by U شوهر
bachelor U زن بی شوهر
feme sole U زن بی شوهر
discovert U بی شوهر
couples U زن و شوهر
coupled U زن و شوهر
couple U زن و شوهر
bachelors U زن بی شوهر
hubbies U شوهر
hubby U شوهر
mans U شوهر
man U شوهر
husbands U شوهر
husband U شوهر
pair U زن و شوهر
wedded U زن و شوهر
spouses U زن یا شوهر
grand niece U نوه برادر یا خواهر
grandnephew U نوه برادر یا خواهر
grandniece U نوه برادر یا خواهر
grand nephew U نوه برادر یا خواهر
nieces U دختر برادر یا خواهر
niece U دختر برادر یا خواهر
nepew U پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
marriageable U تنه شوهر
polygamist U شوهر چند زن
matrons U زن شوهر دار
matron U زن شوهر دار
stepfathers U شوهر مادر
stepfather U شوهر مادر
step son U پسرزن یا شوهر
polyandrist U زن چند شوهر
cuckolding U شوهر زن زانیه
monandrous U دارای یک شوهر
monandry U زندگی با یک شوهر
give in marriage U شوهر دادن
father in law U پدر شوهر
monandry U اعتیاد به یک شوهر
mother in low U مادر شوهر
espousing U شوهر دادن
espouses U شوهر دادن
espoused U شوهر دادن
mother-in-law U مادر شوهر
married U شوهر دار
wed U زن یا شوهر دادن
father-in-law U پدر شوهر
bigamous U دارای دو زن یا دو شوهر
cuckold U شوهر زن زانیه
cuckolded U شوهر زن زانیه
mothers-in-law U مادر شوهر
monogamous U دارای یک زن یا یک شوهر
marry U شوهر دادن
espouse U شوهر دادن
marries U شوهر دادن
cuckolds U شوهر زن زانیه
fathers-in-law U پدر شوهر
nubility U تنه شوهر بودن
polygamous U چند شوهر ه چندگان
he got off his daughters U دخترهایش را شوهر داد
privacy between husband and wife U خلوت بین زن و شوهر
jointure U دارایی مشترک زن و شوهر
mother in law U مادر شوهر نامادری
admetus U شوهر السس تیس
judicial separaion U جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
her much older husband U شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
step daughter U دختر اندر دخترزن یا شوهر
her next was a merchant U شوهر بعدی وی بازرگان بود
to wear breeches U بر شوهر خود مسلط بودن
pin money U پول جیبی شوهر به همسرش
polyandrous U چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandric U چند شوهره وابسته بچند شوهر
to live like cat and dog U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
single a U زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
paraphernalia U دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
nepotism U انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
brorher in law U باجناغ
sissies U خواهر
cissies U خواهر
sororicide U خواهر کش
sissified U خواهر
sister U خواهر
sister in law U خواهر زن
sisters U خواهر
sissy U خواهر
sisten U خواهر
sororicide U خواهر کشی
sister ship U کشتی خواهر
sisterly U خواهر وار
step sister U خواهر ناتنی
foster sister U خواهر رضاعی
half-sister U خواهر ناتنی
half-sisters U خواهر ناتنی
nephews U پسر خواهر
half sister U خواهر ناتنی
nephew U پسر خواهر
halfsister U خواهر ناتنی
nieces U دختربرادر یا خواهر و غیره
niece U دختربرادر یا خواهر و غیره
brotherless U بی برادر
brother-in-law U برادر زن
brother U برادر
brother in law U برادر زن
brothers U برادر
brorher in law U برادر زن
brother in low U برادر زن
bru U برادر
bro U برادر
relatives U برادر
fra U برادر
fratricide U برادر کش
brothers-in-law U برادر زن
Br U برادر
sister-in-law U خواهرشوهر زن برادر
blood brothers U برادر خوانده
aaron U برادر موسی
blood brother U برادر خوانده
blood brother U برادر هم خون
sisters-in-law U خواهرشوهر زن برادر
half-brothers U برادر ناتنی
siblings U برادر یاخواهر
half-brother U برادر ناتنی
nephews U پسر برادر
sibling U برادر یاخواهر
blood brothers U برادر هم خون
nephew U پسر برادر
brother of half blood U برادر ناتنی
foster brother U برادر رضاعی
nepew U پسر برادر
Big Brother U برادر بزرگتر
uterine brother U برادر امی
full blood U برادر ابوینی
full blood U برادر تنی
fratricide U برادر کشی
half brother U برادر ناتنی
brother of full blood U برادر تنی
bigbrother U برادر بزرگتر
imeant his brother U مقصودم برادر اوست
My younger brother and sister . U برادر وخواهر کوچک من
fraternal U برادر وار ائتلافی
half blood brother U برادر امی یا ابوی
half-brothers U برادر امی یا ابی
half-brother U برادر امی یا ابی
My sister says she's looking forward to meeting you. U خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
billies U برادر مخفف نام william
billy U برادر مخفف نام william
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
relatives U خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com