Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 241 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knock
U
بد گویی کردن از
knocked
U
بد گویی کردن از
knocks
U
بد گویی کردن از
to speak ill of
U
بد گویی کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
bounce
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounced
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounces
U
پریدن گزاف گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
dote
U
پرت گویی کردن
doted
U
پرت گویی کردن
dotes
U
پرت گویی کردن
exaggerate
U
گزافه گویی کردن
exaggerates
U
گزافه گویی کردن
exaggerating
U
گزافه گویی کردن
overstate
U
گزافه گویی کردن
overstated
U
گزافه گویی کردن
overstates
U
گزافه گویی کردن
overstating
U
گزافه گویی کردن
divine
U
غیب گویی کردن
divined
U
غیب گویی کردن
divines
U
غیب گویی کردن
divining
U
غیب گویی کردن
forebode
U
پیش گویی کردن
fribble
U
یاوه گویی کردن
hyperbolize
U
گزافه گویی کردن
prate
U
یاوه گویی کردن وراجی کردن
rodomontade
U
گزافه گویی کردن فریاد
soliloquize
U
تک گویی کردن
to fling d.
U
بد گویی کردن
bullshit
U
چرند گویی کردن
natter
U
یاوه گویی کردن
nattered
U
یاوه گویی کردن
nattering
U
یاوه گویی کردن
natters
U
یاوه گویی کردن
Other Matches
chiromancy
U
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
scandals
U
بد گویی
to stab in the back
U
بد گویی
pauciloquy
U
کم گویی
so to peaking
U
گویی
laconic speech
U
کم گویی
candor
U
رک گویی
downrightness
U
رک گویی
scandal
U
بد گویی
soliloquy
U
تک گویی
ingenuousness
U
رک گویی
free spokenness
U
رک گویی
hypologia
U
کم گویی
knop
U
گویی
soliloquies
U
تک گویی
one would say
U
گویی
candour
U
رک گویی
plain speaking
U
رک گویی
outdpokenness
U
رک گویی
hypophrasia
U
کم گویی
as thought
U
گویی
wit
U
بذله گویی
pseudology
U
دروغ گویی
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
piffle
U
مهمل گویی
contradictions
U
خلاف گویی
contradiction
U
خلاف گویی
wits
U
بذله گویی
reticency
U
سکوت کم گویی
vituperation
U
ناسزا گویی
waggery
U
بذله گویی
polylogia
U
پریشان گویی
rants
U
بیهوده گویی
facetiousness
U
بذله گویی
ranting
U
بیهوده گویی
ranted
U
بیهوده گویی
ambage
U
ابهام گویی
rant
U
بیهوده گویی
exaggeration
U
گزافه گویی
lallation
U
کودکانه گویی
ranten
U
بیهوده گویی
jocose
U
بذله گویی
reticence
U
سکوت کم گویی
restatements
U
باز گویی
restatement
U
باز گویی
cluttering
U
بریده گویی
bullshit
U
گزافه گویی
free spokenness
U
ساده گویی
tautologize
U
مکرر گویی
extemporization
U
بالبداهه گویی
stilted speech
U
مطنطن گویی
knob
U
دستگیره گویی
polyphrasia
U
پریشان گویی
wittiness
U
بذله گویی
wittiness
U
لطیفه گویی
witticism
U
بذله گویی
word salad
U
اشفته گویی
witticisms
U
بذله گویی
tachylalia
U
شتابان گویی
tachyphemia
U
شتابان گویی
knobs
U
دستگیره گویی
verbosity
U
اطناب گویی
leasing
U
دروغ گویی
idiolalia
U
مهمل گویی
jest
U
بذله گویی
jests
U
بذله گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
disclosures
U
بی پرده گویی
echophrasia
U
پژواک گویی
repetitions
U
باز گویی
jocosely
U
بذله گویی
logorrhea
U
پراکنده گویی
open heartedness
U
رک گویی صداقت
metonymy
U
به تقریب گویی
door-knob
U
دستگیره گویی
echolalia
U
پژواک گویی
premonitions
U
شوم گویی
poeticism
U
شعر گویی
idioglossia
U
نامفهوم گویی
invective
U
ناسزا گویی
incoherence
U
گسسته گویی
improvisation
U
بدیهه گویی
premonition
U
شوم گویی
scandalum magnatum
U
بد گویی از بزرگان
self contradiction
U
تناقض گویی
tympany
U
گزافه گویی
divination
U
غیب گویی
divagation
U
پریشان گویی
unreserve
U
بی پرده گویی
agitolalia
U
شتابان گویی
gossip
U
اراجیف بد گویی
gossiped
U
اراجیف بد گویی
gossiping
U
اراجیف بد گویی
rhodomontade
U
گزاف گویی
gossips
U
اراجیف بد گویی
so to speak
U
چنانکه گویی
revilement
U
ناسزا گویی
ellipsis
U
بریده گویی
verbalization
U
دراز گویی
gratulation
U
تبریک گویی
missatement
U
خلاف گویی
repetition
U
باز گویی
rodomontade
U
گزاف گویی
ironies
U
وارونه گویی
irony
U
وارونه گویی
iterance
U
باز گویی
overstatements
U
گزافه گویی
prate
U
یاوه گویی
somniloquy or quence
U
سخن گویی
overstatement
U
گزافه گویی
extravaganzas
U
فانتزی گزاف گویی
Is that so ? You dont say.
U
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
witticisms
U
شوخی لطیفه گویی
delirium
U
پرت گویی دیوانگی
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
hyperbole
U
غلو گزاف گویی
obsequiousness
U
تملق مزاج گویی
divining rod
U
چوب غیب گویی
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
U
جان من ؟( جدی می گویی )
extravaganza
U
فانتزی گزاف گویی
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
chicaneries
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
logorrhea
U
پرحرفی وبیهوده گویی
bounced
U
جست گزاف گویی
bounces
U
جست گزاف گویی
recriminatory
U
پس دهنده بد گویی یاتهمت
deliriousness
U
پرت گویی
[روانشناسی]
deliriousness
U
هذیان گویی
[روانشناسی]
chicanery
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
recriminative
U
پس دهنده بد گویی یا تهمت
witticism
U
شوخی لطیفه گویی
bounce
U
جست گزاف گویی
grandiloquence
U
گزاف گویی مبالغه
toucher
U
گویی که باجک برخوردکند
veridical
U
از روی حقیقت گویی
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
pleasantries
U
بذله گویی شوخی
pleasantry
U
بذله گویی شوخی
corespondent
U
مسئول جواب گویی
he made a show of goung
U
چنان وانمودکردکه گویی میرود
he coins money
U
گویی پول سکه میزند
monological
U
وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
divination
U
پیش گویی فال گیری
welcoming drink
U
نوشیدنی خوش آمد گویی
magniloquence
U
قلمبه نویسی گزاف گویی
bombast
U
جنس پنبهای گزافه گویی
self contradiction
U
معارضه بانفس تناقض گویی
longbow
U
اغراق گویی کمان دستی
longbows
U
اغراق گویی کمان دستی
ingenuously
U
ازروی سادگی بارک گویی
geomancy
U
غیب گویی ازروی خاک
You took the words out of my mouth.
U
جانا سخن از زبان ما می گویی
mythomania
U
جنون دروغ یا اغراق گویی
mealy mouthed
U
دریغ دارنده ازراست گویی
my ears burn
U
گویی کسی از من سخن می گوید
flim flam
U
هرزه درایی گزاف گویی
mealy-mouthed
U
دریغ دارنده ازراست گویی
touch on (upon)
<idiom>
U
خلاصه وار نوشتن ،چکیده گویی
rhabdomancy
U
پیش گویی بوسیله چوب یاعصا
improvisatorial
U
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
own nest
U
بد گویی از خانه خود زشت است
As for me , I was going crazy ( mad ) .
U
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
crotched
U
گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
fatidic
U
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
improvisatory
U
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
on
U
گویی که هدف ضربه بعدی است
humoristic
U
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
he walks as if he were drunk
U
چنان راه میرود که گویی مست است
mealy wings
U
بالهایی که گویی ارد روی انهاپاشیده اند
nuncupation
U
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
spot shot
U
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
object ball
U
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
wot
U
هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
bounce shot
U
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
paranoia
U
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
prolepsis
U
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .
U
فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
spot ball
U
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
markers
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
virtual
U
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
map
U
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
server
U
که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
maps
U
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
scatology
U
وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
glad hand
U
خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
transparent
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com