English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. U بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
right U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righting U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righted U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
embedding U و قرار دادن آن در متن یا فایل به طوری که توکار در متن است
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
fields U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
tempers U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
... in such a way that ... U طوری ... که ...
... in such a way as to ... U طوری ... که ...
in such a way <adv.> U [به] طوری
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
Sh spoke in such a way that… U طوری صحبت کرد که
in such a way as to enable them U به طوری که آنها بتوانند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
i intend to stay here U خیال دارم که ...
it is in my recollection U یاد دارم
my a is 0 years U من 04سال دارم
i maintain U عقیده دارم که ...
close the door please U خواهش دارم
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
own a house U خانهای دارم
i wish to stay here U میل دارم ...
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I need my e U من دوست دارم
I have a headache. U من سر درد دارم.
I agree. U قبول دارم.
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
hardily U به سختی
difficulties U سختی
hard lines U سختی
grievousness U سختی
inexorability U سختی
flintiness U سختی
intension U سختی
arduousness U سختی
intenseness U سختی
inexpiableness U سختی
induration U سختی
intensity U سختی
inclemency U سختی
implacability U سختی
hardness of water U سختی اب
impenetrableness U سختی
rigors U سختی
rigour U سختی
rigours U سختی
austerity U سختی
hardiness U سختی
difficulty U سختی
inflexibility U سختی
stiffness U سختی
privations U سختی
privation U سختی
tenacity U سختی
toughness U سختی
severity U سختی
hardness U سختی
seriously U به سختی
buckram U سختی
astingency U سختی
hardships U سختی
aggravation U سختی
adamancy U سختی
rigidity U سختی
adamancy U سر سختی
duress U سختی
heavily U به سختی
violence U سختی
intolerableness U سختی
intractability U سختی
strictness U سختی
rigor U سختی
rigorism U سختی
sternness U سختی
steeliness U سختی
rigorousness U سختی
roughing U سختی
long suffering U سختی کش
odburacy U سختی
oppressiveness U سختی
terribleness U سختی
soreness U سختی
hardship U سختی
renders U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to be dressed to kill U طوری لباس پوشیدن برای دلبری
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
soften U سختی را گرفتن
softens U سختی را گرفتن
softened U سختی را گرفتن
permanent hardness U سختی دائمی
resistance U سختی مخالفت
irreconcilableness U سختی در عقیده
hardly any U به سختی هیچ [هر]
imperviousness U سختی بی اعتنائی
painfulness U زحمت سختی
I hardly ate U من تو را سختی خوردم
impact hardness U سختی برخورد
permanent hardness of water U سختی دایم اب
rebound hardness U سختی جهشی
refractorily U باسر سختی
duration U سختی بقاء
irreconcilability U سختی در عقیده
solidity U استواری سختی
strain hardness U سختی کشی
eburnation U عاجی سختی
durometer U سختی سنج
depth of hardening zone U عمق سختی
narrow circumstances U تنگی سختی
temporary hardness U سختی موقت
tenacity coefficient U ضریب سختی
thermosetting U سختی پذیر
addle U سختی گرفتاری
asperity U سختی ترشی
to suffer hardship U سختی کشیدن
strain hardness U سختی درجه
gameness U جان سختی
depth of case U عمق سختی
water hardness U درجه سختی آب
stubbornness U سر سختی لجاجت
life of privation U زندگی در سختی
hardness test U ازمایش سختی
sclerometer U سختی سنج
softener U کاهنده سختی اب
hardenability U قابلیت سختی
graveness U عبوسی سختی
acataposis U سختی بلع
granite U سختی استحکام
stubbornly U از روی سر سختی
I dont feel well. I feel under the weather. U حالش طوری نیست که بتواند کار کند
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com