English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
foremother U مادر مادر بزرگ
behavioral U رفتاری
deviancy U کج رفتاری
bad conduct U بد رفتاری
misuse U بد رفتاری
ill-treatment U بد رفتاری
misusing U بد رفتاری
misuses U بد رفتاری
deviance U کج رفتاری
ill treatment U بد رفتاری
misused U بد رفتاری
misbehaciour U بد رفتاری
illtreatment U بد رفتاری
ill use U بد رفتاری
behavioral equation U معادله رفتاری
to behave ill U بد رفتاری کردن
ill-treat U بد رفتاری کردن به
ill-treating U بد رفتاری کردن به
ill-treats U بد رفتاری کردن به
propriety of behaviour U درست رفتاری
conduct disorder U اختلال رفتاری
good conduct U خوش رفتاری
behavioral sciences U علوم رفتاری
machismo U نرینه رفتاری
echopathy U پژواک رفتاری
ill-treated U بد رفتاری کردن به
good conduct U خوش رفتاری کردن
illtreat U باکسی بد رفتاری کردن
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
strike out <idiom> U رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
touch wood U یکجوربازی کودکان
institutionalized children U کودکان پناهگاهی
infantile paralysis U فلج کودکان
disturbed children U کودکان پریشان
child's play U بازی کودکان
disadvantaged children U کودکان محروم
exceptional children U کودکان استثنایی
pediatrics U امراض کودکان
wading pool U استخر کودکان
matron U سرپرست کودکان
biddy basketball U بسکتبال کودکان
pediatrics U پزشکی کودکان
play fellow U همبازی کودکان
pedobaptism U تعمید کودکان
Hypergraphia U [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
pud U دست در زبان کودکان
pemphigus U تاول کوفتی کودکان
doggie U سگ بزبان کودکان سگ کوچک
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
infant mortality U مرگ و میر کودکان
puerile breathing U تنفس خرخری کودکان
undies U زیر پوش کودکان
piadology U شناسایی حالات کودکان
school age children U کودکان واجب التعلیم
child labor laws U قوانین کار کودکان
children's apperception test U ازمون اندریافت کودکان
pediatric U مربوط به امراض کودکان
paedophilia U میل جنسی به کودکان
puds U دست در زبان کودکان
pediatrician U ویژه گر بیماریهای کودکان
playroom U اتاق بازی کودکان
playrooms U اتاق بازی کودکان
nursery rhymes U اشعار مخصوص کودکان
nursery rhyme U اشعار مخصوص کودکان
baby farm U محل نگهداری کودکان
pedology U مبحث بهداشت کودکان
PO U پبشاب دان بزبان کودکان
child death rate U نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic U مبتلا به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic U وابسته به بیماری فلج کودکان
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
floor hockey U هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
nursery governess U بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
hornbook U کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
stockinet U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouch U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
scaramouche U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
stockinette U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
roller-coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
wppsi U مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
roller coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
as a rule U معمولا
in an ordinary way U معمولا
generally U معمولا
usually U معمولا
piped U معمولا
normally U معمولا"
pipe U معمولا
ordinarily U معمولا"
usu U معمولا
sand man U لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
one for one U معمولا اسمبلر
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
to speak [things indicating something] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
halt U معمولا با روشهای خارجی
applications U معمولا به صورت نوشته
application U معمولا به صورت نوشته
four address instruction U معمولا: محل دو عملوند
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
normally open contact U اتصال معمولا باز
halts U معمولا با روشهای خارجی
halted U معمولا با روشهای خارجی
at large U به طور کلی [معمولا]
as a rule <idiom> U معمولا ،طبق عادت
phosphor U معمولا اشعه الکترونی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
gulps U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
bezant U پولک گردی که معمولا از طلااست
gulped U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
prints U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
gulp U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
home U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
cleanup U توپزن چهارم که معمولا قوی است
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
products customarily found in a pharmacy U کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
homes U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
burn up <idiom> U کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
ultra high magnetic field U معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
stepmother U مادر
mum U مادر
mums U مادر
mamma U مادر
mammas U مادر
mamas U مادر
mom U مادر
mothers-in-law U مادر زن
mother liquid U مادر اب
mother liquor U مادر اب
moms U مادر
mother-in-law U مادر زن
stepmothers U مادر
parenticide U مادر کش
motherless U بی مادر
matriarchs U مادر
matriarch U مادر
mother in low U مادر زن
matricide U مادر کش
matricidal U مادر کش
mothers U مادر
mothering U مادر
mothered U مادر
mater U مادر
mama U مادر
mother U مادر
mother in law U مادر زن
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
wet weight U وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
virgin mary U مادر عسیی
Mother's Day U روز مادر
base map U نقشه مادر
bed rock U سنگ مادر
grandame U مادر بزرگ
main line U نهر مادر
metropolitan U مادر شهری
main lines U نهر مادر
godmothers U مادر تعمیدی
godmother U مادر تعمیدی
stepfathers U شوهر مادر
parent company U شرکت مادر
by birth U ازشکم مادر
mother surrogate U جانشین مادر
mother substitute U جانشین مادر
grand mother U مادر بزرگ
grand uncle U دایی مادر
grand uncle U عموی مادر
grannie U مادر بزرگ
head well U مادر چاه
home port U پایگاه مادر
mother liquer U باز مادر
mother in low U مادر شوهر
moon calf U خل مادر زاد
matricide U مادر کشی
motherlike U مادر وار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com