English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
in what way <adv.> U چه جوری
accompt U جوری
to what extent <adv.> U چه جوری
how far <adv.> U چه جوری
i sort of feel sick U یک جوری میشوم
kind of funny U یک جوری بامزه
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
Like this . This way. U این جور ( جوری )
i am awkwardly situated U بد جوری گرفتار شده ام
he was in a sorry pickel U بد جوری گرفتار شده بود
By hook or by crook. somehow. U هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
was:iwas U من بودم
i was up late last night U بودم
i was under his roof U او بودم
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
if i were U اگر من بودم
i was in the garden U در باغ بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
i was about to go U در شرف رفتن بودم
were i in his skin U اگر بجای او بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
i wish i were U کاش من مرغی بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
i had been caught U گرفته شده بودم
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
were i in your place U اگر جای شما بودم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
if i were you U اگر من جای شما بودم
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
off the trail U پی گم کرده
unconscious U غش کرده
souffles U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
soufflTs U پف کرده
beastby U کرده
gelid U یخ کرده
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
infusions U دم کرده
unconsciously U غش کرده
puff pastry U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
infusion U دم کرده
bouffant U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
souffle U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
fubsy U قوز کرده
nodular U ورم کرده
beheld U مشاهده کرده
fucate U رنگ کرده
pulled U خشک کرده
sweated U عرق کرده
it is very easily done U کرده میشود
off the track U ازخط پی گم کرده
grown U رشد کرده
overage U کم رشد کرده
sawn U اره کرده
rooted U ریشه کرده
mistaken U اشتباه کرده
clarified U صاف کرده
ghee U کره اب کرده
in flower U شکوفه کرده
baggily U بطورباد کرده
bendon U نیت کرده
iced ppa U خنک کرده
billowy U باد کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
blubbery U ورم کرده
fretty U اماس کرده
distent U ورم کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
intumescent U باد کرده
let it be done U کرده شود
ghi U کره اب کرده
strained U صاف کرده
farthingale U دامن پف کرده
farcie U دلمه کرده
farci U دلمه کرده
they have done their work U را کرده اند
inwrought U از تو کار کرده
enrooted U ریشه کرده
intumescent U اماس کرده
deep rooted U ریشه کرده
full-grown U رشدکامل کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
decorated U زینت کرده
fecit U درست کرده
puffy <adj.> U باد کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
fried U سرخ کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
airless U گرفته یا دم کرده
restrained U لگام کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
carpeted U فرش کرده
inveterate U ریشه کرده
turgid <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
unruffled U ارام کرده
shots U اصابت کرده
get U کسب کرده
grown-ups U رشد کرده
grown-up U رشد کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
gets U کسب کرده
knotted U ازدحام کرده
educated U تحصیل کرده
smoothfaced U صاف کرده
self taught U تحصیل کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
chose U انتخاب کرده
whey U شیرچرخ کرده
shot U اصابت کرده
protuberant U باد کرده
begotten U تولید کرده
swollen U ورم کرده
swollen U اماس کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
iced U خنک کرده
risen U طلوع کرده
testate U وصیت کرده
painted U رنگ کرده
tumid U اماس کرده
indrawn U جذب کرده
deep-rooted U ریشه کرده
bunged up U باد کرده
began U شروع کرده
ventricular U باد کرده
blown U ورم کرده
warm infusion U چیز دم کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
ranker U افسر سربازی کرده
saute U در روغن سرخ کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
you are mistaken U اشتباه کرده اید
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
grenadine U مرغ دلمه کرده
turgescent U باد کرده پرطمطراق
they are on strike U اعتصاب کرده اند
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
shaveling U ادم اصلاح کرده
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
tumid U ورم کرده متورم
de- U کرده را خنثی کردن
the tribes are all up U طغیان کرده اند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com