English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intestate U بدون وصیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
intestate death U موت بدون وصیت
Other Matches
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
willed U وصیت وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
testaments U وصیت
bequest U وصیت
testament U وصیت
injunctions U وصیت
injunction U وصیت
bequests U وصیت
wills U وصیت وصیتنامه
possessory will U وصیت تملیکی
testator U وصیت کننده
bequeath U وصیت کردن
universal legacy U وصیت مطلق
bequeathed U وصیت کردن
bequeathing U وصیت کردن
testate U وصیت کرده
wills U وصیت کردن
make a will U وصیت کردن
make one's will U وصیت کردن
making a will U وصیت کردن
testament U وصیت نامه
nuncupative will U وصیت شفاهی
contractual will U وصیت عهدی
he died intestate U بی وصیت مرد
testamentary U مطابق با وصیت
wills U وصیت وصایا
testamentary U وصیت شده
intestate U متوفای بی وصیت
willed U وصیت وصیتنامه
testate U دارای وصیت
willed U وصیت وصایا
willed U وصیت کردن
hand down <idiom> U وصیت کردن
will U وصیت وصیتنامه
will U وصیت وصایا
will U وصیت کردن
testaments U وصیت نامه
to make one's will U وصیت کردن
bequeaths U وصیت کردن
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
testament U تدوین وصیت نامه
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
testamentary U وابسته به وصیت نامه
intestate U فاقد وصیت نامه
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
law of succession U حقوق ارث و وصیت
intestacy U فوت پیش از وصیت
intestacy U نداشتن وصیت نامه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
testaments U تدوین وصیت نامه
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
testate U وصیت کردن شهادت دادن
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
demise U انتقال دادن مال با وصیت
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
holograph U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
obtrusively U بدون حق
wanting U بدون
and no mistake U بدون شک
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
bottomless U بدون ته
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
without U بدون
to a certainty U بدون شک
ex- U بدون
ex U بدون
not nearctic U بدون
indubitable U بدون شک
but U بدون
i'll warrant U بدون شک
unstressed U بدون مد
goalless U بدون گل
undoubted U بدون شک
sans U بدون
endless U بدون پایان
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
taxless <adj.> U بدون مالیات
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
irrespective of U بدون ملاحظه
irreflexive U بدون واکنش
inviscid U بدون لزوجت
no doubt U بدون تردید
non delay U بدون تاخیر
on the square U بدون کجی
cordless <adj.> U بدون سیم
wireless <adj.> U بدون سیم
nonsyllabic U بدون هجایی
nonstop U بدون توقف
nonboresafe U بدون ضامن
humble U بدون ارتفاع
humblest U بدون ارتفاع
intolerantly U بدون بردباری
inelastic U بدون کشش
indolently U بدون درد
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
indubitable U بدون تردید
indistinctively U بدون فرق
incommunicable U بدون رابطه
free of tax [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
ingenuously U بدون تزویر
inofficial U بدون اجازه
non-taxable <adj.> U بدون مالیات
tax-exempt <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
bachelor U بدون عیال
bachelors U بدون عیال
inoperculate U بدون دریچه
inaction U بدون فعالیت
incognizant U بدون شناسایی
tenantless U بدون مستاجر
scoreless U بدون امتیاز
sans recours U بدون رجوع
sans ceremonie U بدون تشریفات
run on U بدون وقفه
unleaded U بدون سرب
recoilless U بدون لنگر
quiescently U بدون جنبش
prosaically U بدون لطافت
faultless U بدون خطا
searchless U بدون جستجو
strikeless U بدون ضربت
stemless U بدون تنه
stemless U بدون ساقه
bare U بدون روکش
soilless U بدون خاک
shockless U بدون ضربه
consistently U بدون تناقض
shadeless U بدون سایه
unequivocal U بدون ابهام
unequivocally U بدون ابهام
zero-rated <adj.> U بدون مالیات
pathless U بدون جاده
off hand U بدون آمادگی
indiscriminately U بدون تمیز
unattended U بدون متصدی
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
barrier-free U بدون حائل
unresponsive U بدون احتیاط
inoffensive U بدون زنندگی
deice U بدون یخ کردن
degas U بدون گازکردن
dealated U بدون بال
cordless U بدون سیم
blankly U بدون مقصودیامعنی
vainly U بدون نتیجه
by rote U بدون فکر
expired U بدون اعتبار
diamensionless U بدون اندازه
confidently U بدون شبهه
unfurnished U بدون اثاثیه
unaccompanied U بدون همراه
undue U بدون مداخله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com