Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
among others
U
میان چیزهای دیگر
among other things
U
میان چیزهای دیگر
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
irrespective of
U
بدون ملاحظه
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
blankly
U
بدون ملاحظه بکلی
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
bit map
U
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
unattended operation
U
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
monofuel
U
سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
U
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
cabotage
U
کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
machines
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
unmoderated list
U
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
folded
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folds
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
accordion fold
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
cates
U
چیزهای لذیذ
by gone
U
چیزهای گذشته
munching
U
چیزهای جویدنی
munches
U
چیزهای جویدنی
munched
U
چیزهای جویدنی
incidentals
U
چیزهای کوچک
gaudery
U
چیزهای کم بها
inflammable substances
U
چیزهای اتشگیر
inflammables
U
چیزهای اتشگیر
scatterings
U
چیزهای پراکنده
inanimate objects
U
چیزهای بیجان
the sublime
U
چیزهای بلندوعالی
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
oddment
U
چیزهای متفرقه
the inevitable
U
چیزهای عادی
bygone
U
چیزهای گذشته
munch
U
چیزهای جویدنی
valuables
U
چیزهای بهادار
post matter
U
چیزهای پستی
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
microtomy
U
بریدن چیزهای ریز
impediment
U
چیزهای دست و پاگیر
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
impediments
U
چیزهای دست و پاگیر
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
impedimenta
U
چیزهای دست و پا گیر
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
appurtenence
U
اسباب چیزهای وابسته
Well what do you know!Well i never!
U
بحق چیزهای نشنیده !
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
microphotography
U
عکس برداری از چیزهای خرد
interposition
U
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
gimceackery
U
چیزهای قشنگ وبی مصرف
byes
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties
U
چیزهای قشنگ و نادان فریب
bye
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars
U
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
see things
<idiom>
U
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
She is fond of sweet things.
U
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
supemundane
U
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
luff
U
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer
U
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
gutter man
U
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
U
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
papier
U
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
indiscreet
U
بی ملاحظه
regard
U
ملاحظه
cum grano
U
با ملاحظه
regarded
U
ملاحظه
incautious
U
بی ملاحظه
regards
U
ملاحظه
animadversion
U
ملاحظه
rashness
U
بی ملاحظه گی
observations
U
ملاحظه
observation
U
ملاحظه
bluftly
U
بی ملاحظه
remarked
U
ملاحظه
remark
U
ملاحظه
incosiderate
U
بی ملاحظه
tact
U
ملاحظه
disregardful
U
بی ملاحظه
unmindful
U
بی ملاحظه
gravitas
U
ملاحظه
remarking
U
ملاحظه
incircumspect
U
بی ملاحظه
remarks
U
ملاحظه
thoughtless
U
بی ملاحظه
prudence
U
ملاحظه
considerations
U
ملاحظه
inconsiderate
U
بی ملاحظه
respects
U
ملاحظه
respect
U
ملاحظه
not unmindful
U
بی ملاحظه
unthinking
U
بی ملاحظه
unconsidered
U
بی ملاحظه
consideration
U
ملاحظه
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
observing
U
ملاحظه کردن
observes
U
ملاحظه کردن
observed
U
ملاحظه کردن
observe
U
ملاحظه کردن
regard for others
U
ملاحظه دیگران
regard
U
ملاحظه کردن
wary
U
با ملاحظه هشیار
worthy of note
U
قابل ملاحظه
regardant
U
ملاحظه کننده
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
to take note of
U
ملاحظه کردن
regards
U
ملاحظه کردن
circumspect
U
ملاحظه کار
regarded
U
ملاحظه کردن
consider
U
ملاحظه کردن
note
U
ملاحظه کردن
circumspectly
U
ملاحظه کارانه
notes
U
ملاحظه کردن
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
heeding
U
ملاحظه رعایت
annotations
U
تحشیه ملاحظه
considerately
U
ازروی ملاحظه
circumspective
U
ملاحظه کار
reckless
U
بی ملاحظه بی اعتنا
noting
U
ملاحظه کردن
annotation
U
تحشیه ملاحظه
heeds
U
ملاحظه رعایت
inadvertent
U
بی ملاحظه سهوی
noted
U
مورد ملاحظه
considers
U
ملاحظه کردن
perceive
U
ملاحظه کردن
perceived
U
ملاحظه کردن
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
healable
U
قابل ملاحظه
perceives
U
ملاحظه کردن
perceiving
U
ملاحظه کردن
canniness
U
ملاحظه کاری
ciecumspect
U
ملاحظه کار
heeded
U
ملاحظه رعایت
heed
U
ملاحظه رعایت
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
presentationism
U
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
to take in a reef
U
با ملاحظه کار کردن
unconsidered
U
غیر قابل ملاحظه
noticeably
U
بطرز قابل ملاحظه
sizeable
U
قابل ملاحظه بزرگ
thoughtful of others
U
با ملاحظه نسبت بدیگران
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
sizable
U
قابل ملاحظه بزرگ
As you can see for yourself.
U
همانطور که ملاحظه می فرمایید
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
petty
U
غیر قابل ملاحظه
remark
U
تبصره ملاحظه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com