English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
unmaned U بدون سرنشین
unmanned U بدون سرنشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
unmanned aircraft U هواپیمای بدون سرنشین
Other Matches
man U سرنشین
mans U سرنشین
crewing U جاشو سرنشین
crewed U جاشو سرنشین
soling U قایق با 3 سرنشین
crew U جاشو سرنشین
manned U سرنشین دار
crews U جاشو سرنشین
mans U قرار دادن سرنشین
man U قرار دادن سرنشین
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic U بدون
undoubted U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
bottomless U بدون ته
obtrusively U بدون حق
to a certainty U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
sans U بدون
undoubtedly U بدون شک
acheilos U بدون لب
but U بدون
without U بدون
goalless U بدون گل
ex U بدون
indubitable U بدون شک
ex- U بدون
and no mistake U بدون شک
wanting U بدون
acheilous U بدون لب
unstressed U بدون مد
nonboresafe U بدون ضامن
nonstop U بدون توقف
nonsyllabic U بدون هجایی
ametabolic U بدون دگردیسی
wing it <idiom> U بدون آمادگی
non delay U بدون تاخیر
unwary U بدون نگرانی
run on U بدون وقفه
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
faultless U بدون خطا
faceless U بدون ویژگی
adrift U بدون هدف
disposed U بدون پوشش
achromic U بدون ترخیم
sans recours U بدون رجوع
acid free U بدون اسید
acold U بدون احساسات
consistently U بدون تناقض
acranial U بدون کاسهء سر
unexceptional U بدون استثنا
sans ceremonie U بدون تشریفات
air dry U بدون رطوبت
faceless U بدون صورت
ametabolous U بدون دگردیسی
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
unoccupied U بدون مستاجر
avirulent U بدون شدت
awless U بدون بیم
pathless U بدون جاده
bareheaded U بدون کلاه
on the square U بدون کجی
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
excluding meals U بدون غذا
bloodlessly U بدون خونریزی
decaffeinated U بدون کافئین
without milk U بدون شیر
anechoic U بدون انعکاس
quiescently U بدون جنبش
constantly U بدون تغییر
unceasing U بدون وقفه
recoilless U بدون لنگر
asymptomatic U بدون علامت
prosaically U بدون لطافت
safely U بدون خطر
cold turkey U بدون آمادگی
unblushing U بدون شرم
unresponsive U بدون احتیاط
confidently U بدون شبهه
indubitable U بدون تردید
unsigned U بدون امضاء
unfurnished U بدون اثاثیه
untitled U بدون عنوان
untitled U بدون سراغاز
unvalued U بدون ارج
inaction U بدون فعالیت
unvocal U بدون موسیقی
bachelors U بدون عیال
bachelor U بدون عیال
undue U بدون مداخله
unattended U بدون متصدی
vacant succession U بدون جانشین
valveless U بدون سوپاپ
toeless U بدون پنجه
continuously U بدون توقف
unpromising U بدون امید
unmennerly U بدون اداب
unaligned U بدون صف ارایی
unadvised U بدون اطلاع
bloodless U بدون خونریزی
undeviating U بدون انحراف
undeviating U بدون تردیدرای
toothless U بدون دندانه
involuntarily U بدون اراده
unfeigned U بدون تصنع
unfinanced U بدون پشتوانه
notwithstanding U بدون توجه
unfunded U بدون سرمایه
unlined U بدون استر
unlined U بدون پوشش
unspotted U بدون الودگی
unsprung U بدون فنر
insecure U بدون ایمنی
unmannered U بدون اداب
vibrationless U بدون لرزه
humblest U بدون ارتفاع
humble U بدون ارتفاع
endless U بدون پایان
immediately U بدون واسطه
workless U بدون عمل
zero elasticity U بدون کشش
unselfish U بدون خودخواهی
shockless U بدون ضربه
shadeless U بدون سایه
acarpous U بدون میوه
searchless U بدون جستجو
scoreless U بدون امتیاز
unequivocally U بدون ابهام
unequivocal U بدون ابهام
backless U بدون پشت
backless U بدون پشتی
achlamydeous U بدون پوشش
unalloyed U بدون الیاژ
without recourse U بدون رجوع
without recourse U بدون حق مراجعه
voteless U بدون رای
warless U بدون جنگ
wayless U بدون جاده
weanting U بدون بی منهای
terrorless U بدون ترس
termless U بدون شرط
expired U بدون اعتبار
with in compass U بدون مبالغه
inoffensive U بدون زنندگی
tenantless U بدون مستاجر
strikeless U بدون ضربت
stemless U بدون تنه
stemless U بدون ساقه
blankly U بدون مقصودیامعنی
vainly U بدون نتیجه
soilless U بدون خاک
without justification U بدون مجوز
achromatic U بدون ترخیم
flavorless U بدون مزه
off hand U بدون آمادگی
dealated U بدون بال
free of tax [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
degas U بدون گازکردن
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
ingenuously U بدون تزویر
deice U بدون یخ کردن
inelastic U بدون کشش
zero-rated <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
tax-exempt <adj.> U بدون مالیات
inofficial U بدون اجازه
unprofitable U بدون سود
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
stagnant U بدون حرکت
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
diamensionless U بدون اندازه
diamensionless U بدون بعد
dimensionless U بدون بعد
bare U بدون روکش
indistinctively U بدون فرق
promptly U بدون معطلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com