English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incommunicable U بدون رابطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
relevancy U رابطه
contingence U رابطه
relation U رابطه
respect U رابطه
connexions U رابطه
correlation U رابطه
equations U رابطه
equation U رابطه
relationship U رابطه
relationships U رابطه
linkages U رابطه
linkage U رابطه
bond U رابطه
respects U رابطه
connection U رابطه
relevance U رابطه
monotonic relation U رابطه همسو
mutual relationship U رابطه متقابل
liaisons U رابطه نامشروع
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
mil formula U رابطه میلیمی
relation learning U رابطه اموزی
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
de broglie relation U رابطه دوبروی
definitional equation U رابطه تعریفی
mil relation U رابطه میلیم
functional relationship U رابطه تابعی
interrelationships U رابطه متقابل
liaisons U بستگی رابطه
functional relation U رابطه تابعی
interrelation U رابطه متقابل
flow formula U رابطه جریان
lead lag relation U رابطه سبقت
linear relationship U رابطه خطی
fiduciary relationship U رابطه امانی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
interrelationship U رابطه متقابل
mil relation U رابطه میلیمی
liaison U رابطه نامشروع
transitive U رابطه غیرمستقیم
trade-offs U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
arithmetic relation U رابطه حسابی
sonship U رابطه فرزندی
binary relation U رابطه دوتایی
privity of contract U رابطه متعاقدین
bode's relation U رابطه بود
ties U رابطه برابری
tie U رابطه برابری
relationship U رابطه [ریاضی]
correlation U ضریب رابطه
liaison U بستگی رابطه
terms of trade U رابطه مبادله
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
symbiotic relation U رابطه همزیستی
transitive U رابطه مجازی
relations of production U رابطه تولید
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
preattunement U وفق [رابطه ای]
liaised U رابطه داشتن
positive relation U رابطه مستقیم
relation U رابطه نسبت
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
causal relationship U رابطه علی
correspond U رابطه داشتن
positive relation U رابطه مثبت
commutation relation U رابطه جابجایی
contractual relationship U رابطه قراردادی
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
cohabits U رابطه جنسی داشتن
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
cohering U رابطه خویشی داشتن
break away U قطع رابطه کردن
coheres U رابطه خویشی داشتن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
denouncement U اعلان قطع رابطه
cohered U رابطه خویشی داشتن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
causality U رابطه بین علت ومعلول
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
habits U روش طرز رشد رابطه
habit U روش طرز رشد رابطه
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
doubtlessly U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
and no mistake U بدون شک
not nearctic U بدون
ex U بدون
ex- U بدون
acheilous U بدون لب
sans U بدون
acheilos U بدون لب
obtrusively U بدون حق
but U بدون
without U بدون
unstressed U بدون مد
wanting U بدون
indubitable U بدون شک
undoubted U بدون شک
to a certainty U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
goalless U بدون گل
bottomless U بدون ته
flawless <adj.> U بدون مشکل
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
sound <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
taxless <adj.> U بدون مالیات
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
non-taxable <adj.> U بدون مالیات
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com