Perdic | بدون دگردیسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	ametabolic U	بدون دگردیسی
	ametabolous U	بدون دگردیسی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	strains U	دگردیسی
	metamorphosis U	دگردیسی
	metamorphism U	دگردیسی
	metastasis U	دگردیسی
	strain U	دگردیسی
	deformation U	دگردیسی
	ametabolic U	فاقد دگردیسی
	paramorphism U	خاصیت دگردیسی
	ametabolous U	فاقد دگردیسی
	heterometabolic U	دارای دگردیسی ناقص
	metamorphosed U	دگردیسی دگردیس کردن
	holometabolism U	دگردیسی کامل حشرات
	metamorphoses U	دگردیسی دگردیس کردن
	metamorphosing U	دگردیسی دگردیس کردن
	heterometabolous U	دارای دگردیسی ناقص
	metamorphose U	دگردیسی دگردیس کردن
	without any reservation U	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
	informally U	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
	unformed U	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
	flattest U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	flat U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	independently U	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
	of no interest U	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
	Taoism U	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
	parataxis U	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
	lynch law U	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
	offhand U	بدون مقدمه بدون تهیه
	unbranched U	بدون انشعاب بدون شعبه
	achylous U	بدون کیلوس بدون قیلوس
	unstressed U	بدون اضطراب بدون کشش
	imago U	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
	recoilless U	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
	inoperculate U	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
	undoubtedly U	بدون شک
	i'll warrant U	بدون شک
	obtrusively U	بدون حق
	acheilous U	بدون لب
	acheilos U	بدون لب
	sans U	بدون
	and no mistake U	بدون شک
	goalless U	بدون گل
	doubtlessly U	بدون شک
	unstressed U	بدون مد
	ex U	بدون
	but U	بدون
	without U	بدون
	not nearctic U	بدون
	to a certainty U	بدون شک
	indubitable U	بدون شک
	undoubted U	بدون شک
	bottomless U	بدون ته
	ex- U	بدون
	wanting U	بدون
	nonboresafe U	بدون ضامن
	backless U	بدون پشتی
	achromatic U	بدون ترخیم
	acold U	بدون احساسات
	acranial U	بدون کاسهء سر
	quiescently U	بدون جنبش
	prosaically U	بدون لطافت
	air dry U	بدون رطوبت
	unwary U	بدون نگرانی
	acid free U	بدون اسید
	cold turkey U	بدون آمادگی
	faceless U	بدون صورت
	faceless U	بدون ویژگی
	faultless U	بدون خطا
	achromic U	بدون ترخیم
	unexceptional U	بدون استثنا
	consistently U	بدون تناقض
	non delay U	بدون تاخیر
	disposed U	بدون پوشش
	bloodlessly U	بدون خونریزی
	recoilless U	بدون لنگر
	indiscriminately U	بدون تمیز
	unmanned U	بدون سرنشین
	excluding meals U	بدون غذا
	safely U	بدون خطر
	decaffeinated U	بدون کافئین
	without milk U	بدون شیر
	unoccupied U	بدون مستاجر
	avirulent U	بدون شدت
	on the square U	بدون کجی
	awless U	بدون بیم
	asymptomatic U	بدون علامت
	bareheaded U	بدون کلاه
	pathless U	بدون جاده
	nonstop U	بدون توقف
	to be sure <idiom> U	مطمئنا ،بدون شک
	under one's own steam <idiom> U	بدون کمک
	in vain <idiom> U	بدون تفثیروموفقیت
	nothing if not <idiom> U	مطمئنا،بدون شک
	constantly U	بدون تغییر
	nonsyllabic U	بدون هجایی
	unceasing U	بدون وقفه
	unvocal U	بدون موسیقی
	unfurnished U	بدون اثاثیه
	unpromising U	بدون امید
	confidently U	بدون شبهه
	unmennerly U	بدون اداب
	unmannered U	بدون اداب
	unresponsive U	بدون احتیاط
	unmaned U	بدون سرنشین
	unsprung U	بدون فنر
	inaction U	بدون فعالیت
	unsigned U	بدون امضاء
	unvalued U	بدون ارج
	untitled U	بدون سراغاز
	untitled U	بدون عنوان
	without recourse U	بدون رجوع
	toeless U	بدون پنجه
	undue U	بدون مداخله
	bachelor U	بدون عیال
	bachelors U	بدون عیال
	indubitable U	بدون تردید
	continuously U	بدون توقف
	unspotted U	بدون الودگی
	notwithstanding U	بدون توجه
	termless U	بدون شرط
	unblushing U	بدون شرم
	terrorless U	بدون ترس
	involuntarily U	بدون اراده
	immediately U	بدون واسطه
	bloodless U	بدون خونریزی
	unaligned U	بدون صف ارایی
	tenantless U	بدون مستاجر
	toothless U	بدون دندانه
	unlined U	بدون پوشش
	unlined U	بدون استر
	unfunded U	بدون سرمایه
	insecure U	بدون ایمنی
	unfinanced U	بدون پشتوانه
	unfeigned U	بدون تصنع
	undeviating U	بدون تردیدرای
	undeviating U	بدون انحراف
	unadvised U	بدون اطلاع
	humblest U	بدون ارتفاع
	backless U	بدون پشت
	unselfish U	بدون خودخواهی
	stemless U	بدون ساقه
	without recourse U	بدون حق مراجعه
	unattended U	بدون متصدی
	adrift U	بدون هدف
	unalloyed U	بدون الیاژ
	without justification U	بدون مجوز
	sans recours U	بدون رجوع
	sans ceremonie U	بدون تشریفات
	run on U	بدون وقفه
	achlamydeous U	بدون پوشش
	zero elasticity U	بدون کشش
	workless U	بدون عمل
	acarpous U	بدون میوه
	unequivocal U	بدون ابهام
	unequivocally U	بدون ابهام
	endless U	بدون پایان
	scoreless U	بدون امتیاز
	wayless U	بدون جاده
	warless U	بدون جنگ
	voteless U	بدون رای
	vibrationless U	بدون لرزه
	stemless U	بدون تنه
	valveless U	بدون سوپاپ
	vacant succession U	بدون جانشین
	strikeless U	بدون ضربت
	weanting U	بدون بی منهای
	expired U	بدون اعتبار
	searchless U	بدون جستجو
	shadeless U	بدون سایه
	shockless U	بدون ضربه
	vainly U	بدون نتیجه
	blankly U	بدون مقصودیامعنی
	with in compass U	بدون مبالغه
	soilless U	بدون خاک
	inoffensive U	بدون زنندگی
	humble U	بدون ارتفاع
	barer U	بدون روکش
	bares U	بدون روکش
	barest U	بدون روکش
	inapproachable U	بدون دسترسی
	baring U	بدون روکش
	free trader U	بدون گمرک
	freely U	بدون محدودیت
	discontinuously U	بدون اتصال
	harmlessly U	بدون صدمه
	bared U	بدون روکش
	bare U	بدون روکش
	immusical U	بدون هماهنگی
	wireless <adj.> U	بدون سیم
	cordless <adj.> U	بدون سیم
	unleaded U	بدون سرب
	barrier-free U	بدون حائل
	exclusive of U	بدون در نظرگرفتن
	promptly U	بدون معطلی
	disconnectedly U	بدون ارتباط
	dimensionless U	بدون بعد
	indistinctively U	بدون فرق
	indolently U	بدون درد
	off hand U	بدون آمادگی
	free from error <adj.> U	بدون مشکل
	dealated U	بدون بال