English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unadvised U بدون اطلاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
redundant U که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
incognizant U بدون اطلاع غیر وارد
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
(do something) behind someone's back <idiom> U بدون اطلاع کسی
Other Matches
join U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unwitting U بی اطلاع
well-read U با اطلاع
well read U با اطلاع
versed U با اطلاع
deep read U با اطلاع
learning U اطلاع
uniformed U بی اطلاع
datum U اطلاع
uninformed U بی اطلاع
notice U اطلاع
intelligence U اطلاع
warning U اطلاع
tip-off U اطلاع
communication U اطلاع
unknowable U بی اطلاع
word U اطلاع
unknowingly U بی اطلاع
unknowing U بی اطلاع
acquaintance U اطلاع
conizance U اطلاع
knowledge U اطلاع
nescious U بی اطلاع
appreciation [awareness] U اطلاع
unimformed U بی اطلاع
ill informed U بی اطلاع
advice U اطلاع
information U اطلاع
awareness U اطلاع
unaware U بی اطلاع
unawares U بی اطلاع
conscience [archaic for: consciousness] U اطلاع
consciousness U اطلاع
conscious mind U اطلاع
know how U اطلاع
notification U اطلاع
ill-informed <adj.> U بی اطلاع
unpolitical U بی اطلاع ازسیاست
previews U اطلاع قبلی
preview U اطلاع قبلی
notifying U اطلاع دادن
reports U اطلاع دادن
noticing U توجه اطلاع
notices U توجه اطلاع
criticaster U ناقد بی اطلاع
reported U اطلاع دادن
report U اطلاع دادن
noticed U توجه اطلاع
notice U توجه اطلاع
tip off U اطلاع نهانی
precognition U اطلاع قبلی
tip-off U اطلاع نهانی
tip-offs U اطلاع نهانی
informatics U اطلاع رسانی
prospectuses U اطلاع نامه
information U اطلاع دادن
notifies U اطلاع دادن
global knowledge U اطلاع سراسری
notify U اطلاع دادن
inking U اطلاع مختصر
attention U اخطارجهت اطلاع به
knowledge of results U اطلاع از نتایج
prospectus U اطلاع نامه
attentions U اخطارجهت اطلاع به
notified U اطلاع دادن
a piece of information U یک تکه اطلاع
letter of a U اطلاع نامه
misknow U بی اطلاع بودن از
advice note U یادداشت اطلاع
to pass on [information or news] U به بقیه اطلاع دادن
to let know U خبردادن به اطلاع دادن
tipping U انعام اطلاع منحرمانه
publicized U به اطلاع عموم رساندن
gibberish U اطلاع بی معنا و بی استفاده
publicizes U به اطلاع عموم رساندن
publicizing U به اطلاع عموم رساندن
publicize U به اطلاع عموم رساندن
publicises U به اطلاع عموم رساندن
publitize U به اطلاع عموم رساندن
tip U انعام اطلاع منحرمانه
publicising U به اطلاع عموم رساندن
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
messages U حجم اطلاع مشخص
As you are well informed… U همانطور که اطلاع دارید
Please let me know. U لطفا"به من اطلاع دهید
publicised U به اطلاع عموم رساندن
message U حجم اطلاع مشخص
let me know U بمن اطلاع دهید
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
notify the public U به اطلاع عموم رساندن
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
He did it with his fathers knowledge. U با اطلاع پدرش اینکار راکرد
informs U اطلاع دادن چغلی کردن
informs U اطلاع دادن مستحضر داشتن
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
compuserve U شبکه اصلی اطلاع رسانی
inform U اطلاع دادن چغلی کردن
inform U اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing U اطلاع دادن چغلی کردن
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
If not , please let me know. U درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
informing U اطلاع دادن مستحضر داشتن
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
well informed U بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
loutish U بیشعور خام دست وبی اطلاع
The professor knows what he is talking about. U استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
compare U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compares U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
attentions U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
comparing U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
to pass a dividend سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
attention U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
compared U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
output U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
outputs U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
matches U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
questionnaires U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
questionnaire U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
dispatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
despatching U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatch U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distributing U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
dispatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distributes U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
despatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distribute U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
despatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
input U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
inputted U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
gas sentinel U مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
ddp U عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
effective U نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
chains U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
asis U Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
chain U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
flag U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
querying U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
extensions U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extension U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
garbage U اصط لاحی که در آن دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com