English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acold U بدون احساسات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
sentiments U احساسات
emotions U احساسات
heartbeats U احساسات
heartbeat U احساسات
soulful U پر از احساسات
emotion U احساسات
affects U احساسات برخورد
enthuse U احساسات رابرانگیختن
emotive U وابسته به احساسات
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
rhapsodically U از روی احساسات
d. of feeling U نازکی احساسات
schwarmerei U احساسات شدید
affecting U محرک احساسات
schwarmerei U احساسات افراطی
heartstrings U احساسات عمیق
enthused U احساسات رابرانگیختن
enthuses U احساسات رابرانگیختن
affect U احساسات برخورد
impressive U برانگیزنده احساسات
nationallism U احساسات ملی
sentimentalize U با احساسات امیختن
brace U تحریک احساسات
emotionless U عاری از احساسات
braced U تحریک احساسات
enthusing U احساسات رابرانگیختن
rhapsodical U ناشی از احساسات
folkway U احساسات عمومی
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
sensate U با احساسات درک کردن
internationalism U احساسات بین المللی
seentimentally U از روی احساسات یا عاطفه
sexy U دارای احساسات شهوانی
self composed U مستولی بر احساسات خود
white hot U دارای احساسات برانگیخته
mush U احساسات بیش ازحد
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
sexiest U دارای احساسات شهوانی
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
sentient U حساس دستخوش احساسات
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
shake-up U احساسات راتحریک کردن
sentimentally U از روی احساسات یاعاطفه
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
fanatical U دارای احساسات شدید
shake up U احساسات راتحریک کردن
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
pathetic U دارای احساسات شدید
religious sentiments U احساسات وعقاید مذهبی
shake-ups U احساسات راتحریک کردن
sexier U دارای احساسات شهوانی
fanatics U دارای احساسات شدید
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
fanatic U دارای احساسات شدید
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
wear one's heart on one's sleeve <idiom> U نشان دادن تمام احساسات
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
To play (trifle) with someones feeling. U با احساسات کسی بازی کردن
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
debunk U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunks U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunking U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunked U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
She has emotional entanglements (involvement ) . U گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
obtrusively U بدون حق
unstressed U بدون مد
indubitable U بدون شک
bottomless U بدون ته
doubtlessly U بدون شک
to a certainty U بدون شک
but U بدون
without U بدون
ex- U بدون
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
sans U بدون
ex U بدون
goalless U بدون گل
undoubtedly U بدون شک
and no mistake U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
undoubted U بدون شک
wanting U بدون
not nearctic U بدون
adrift U بدون هدف
unequivocally U بدون ابهام
toothless U بدون دندانه
run on U بدون وقفه
unfinanced U بدون پشتوانه
bareheaded U بدون کلاه
faultless U بدون خطا
unresponsive U بدون احتیاط
undue U بدون مداخله
terrorless U بدون ترس
confidently U بدون شبهه
sans recours U بدون رجوع
unfurnished U بدون اثاثیه
continuously U بدون توقف
sans ceremonie U بدون تشریفات
unalloyed U بدون الیاژ
exposed U بدون پوشش
unequivocal U بدون ابهام
unfunded U بدون سرمایه
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
without milk U بدون شیر
recoilless U بدون لنگر
quiescently U بدون جنبش
vainly U بدون نتیجه
unaligned U بدون صف ارایی
prosaically U بدون لطافت
unadvised U بدون اطلاع
blankly U بدون مقصودیامعنی
decaffeinated U بدون کافئین
excluding meals U بدون غذا
unblushing U بدون شرم
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
undeviating U بدون تردیدرای
consistently U بدون تناقض
undeviating U بدون انحراف
unceasing U بدون وقفه
toeless U بدون پنجه
wing it <idiom> U بدون آمادگی
expired U بدون اعتبار
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
inoffensive U بدون زنندگی
bloodlessly U بدون خونریزی
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
constantly U بدون تغییر
unlined U بدون استر
bachelor U بدون عیال
zero elasticity U بدون کشش
shockless U بدون ضربه
asymptomatic U بدون علامت
voteless U بدون رای
indubitable U بدون تردید
achromic U بدون ترخیم
achromatic U بدون ترخیم
shadeless U بدون سایه
vibrationless U بدون لرزه
stemless U بدون ساقه
achlamydeous U بدون پوشش
valveless U بدون سوپاپ
insecure U بدون ایمنی
vacant succession U بدون جانشین
backless U بدون پشت
acid free U بدون اسید
warless U بدون جنگ
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com