English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold turkey U بدون آمادگی
wing it <idiom> U بدون آمادگی
off hand U بدون آمادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
Other Matches
take steps <idiom> U آمادگی یافتن
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
China has signalled [its] readiness to resume talks. U چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
configured off U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
dtr U سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
configured out U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
handshake U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
handshakes U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
handshaking U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
unstressed U بدون مد
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
indubitable U بدون شک
bottomless U بدون ته
without U بدون
goalless U بدون گل
ex U بدون
sans U بدون
i'll warrant U بدون شک
to a certainty U بدون شک
acheilos U بدون لب
not nearctic U بدون
undoubted U بدون شک
ex- U بدون
but U بدون
and no mistake U بدون شک
acheilous U بدون لب
obtrusively U بدون حق
wanting U بدون
air dry U بدون رطوبت
ametabolic U بدون دگردیسی
ametabolous U بدون دگردیسی
stemless U بدون ساقه
stemless U بدون تنه
strikeless U بدون ضربت
toeless U بدون پنجه
acold U بدون احساسات
acranial U بدون کاسهء سر
unceasing U بدون وقفه
constantly U بدون تغییر
terrorless U بدون ترس
termless U بدون شرط
tenantless U بدون مستاجر
prosaically U بدون لطافت
soilless U بدون خاک
shockless U بدون ضربه
quiescently U بدون جنبش
avirulent U بدون شدت
recoilless U بدون لنگر
faultless U بدون خطا
run on U بدون وقفه
consistently U بدون تناقض
asymptomatic U بدون علامت
sans ceremonie U بدون تشریفات
sans recours U بدون رجوع
blankly U بدون مقصودیامعنی
vainly U بدون نتیجه
scoreless U بدون امتیاز
searchless U بدون جستجو
anechoic U بدون انعکاس
shadeless U بدون سایه
unalloyed U بدون الیاژ
adrift U بدون هدف
unmannered U بدون اداب
unmennerly U بدون اداب
unpromising U بدون امید
achromatic U بدون ترخیم
achlamydeous U بدون پوشش
unsigned U بدون امضاء
untitled U بدون عنوان
untitled U بدون سراغاز
unvalued U بدون ارج
unvocal U بدون موسیقی
vacant succession U بدون جانشین
acarpous U بدون میوه
valveless U بدون سوپاپ
vibrationless U بدون لرزه
voteless U بدون رای
warless U بدون جنگ
unmaned U بدون سرنشین
unsprung U بدون فنر
unadvised U بدون اطلاع
unaligned U بدون صف ارایی
unblushing U بدون شرم
unselfish U بدون خودخواهی
acid free U بدون اسید
undeviating U بدون انحراف
safely U بدون خطر
achromic U بدون ترخیم
undeviating U بدون تردیدرای
unfeigned U بدون تصنع
unoccupied U بدون مستاجر
unfinanced U بدون پشتوانه
unfunded U بدون سرمایه
unlined U بدون استر
unlined U بدون پوشش
unspotted U بدون الودگی
wayless U بدون جاده
free from backlash U بدون لقی
bloodless U بدون خونریزی
inaction U بدون فعالیت
diamensionless U بدون بعد
holdless U بدون گیره
diamensionless U بدون اندازه
bachelors U بدون عیال
bachelor U بدون عیال
immediately U بدون واسطه
deice U بدون یخ کردن
immethodical U بدون اسلوب
immusical U بدون هماهنگی
degas U بدون گازکردن
inapproachable U بدون دسترسی
dealated U بدون بال
incognizant U بدون شناسایی
humblest U بدون ارتفاع
hands down U بدون احتیاط
guilelessly U بدون تزویر
free from slip U بدون لغزش
insecure U بدون ایمنی
flavorless U بدون مزه
free of tax U بدون مالیات
failure free U بدون خرابی
free play U بدون محدودیت
free trader U بدون گمرک
indubitable U بدون تردید
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
notwithstanding U بدون توجه
fruitlessly U بدون نتیجه
involuntarily U بدون اراده
glabrous U بدون کرک
discontinuously U بدون اتصال
disconnectedly U بدون ارتباط
dimensionless U بدون بعد
humble U بدون ارتفاع
toothless U بدون دندانه
non delay U بدون تاخیر
nonboresafe U بدون ضامن
unattended U بدون متصدی
by rote U بدون فکر
bloodlessly U بدون خونریزی
nonstop U بدون توقف
nonsyllabic U بدون هجایی
incommunicable U بدون رابطه
bareheaded U بدون کلاه
expired U بدون اعتبار
on the square U بدون کجی
unequivocally U بدون ابهام
inoffensive U بدون زنندگی
pathless U بدون جاده
endless U بدون پایان
no doubt U بدون تردید
cordless U بدون سیم
indistinctively U بدون فرق
indolently U بدون درد
inelastic U بدون کشش
ingenuously U بدون تزویر
inofficial U بدون اجازه
inoperculate U بدون دریچه
continuously U بدون توقف
unresponsive U بدون احتیاط
confidently U بدون شبهه
intolerantly U بدون بردباری
inviscid U بدون لزوجت
irreflexive U بدون واکنش
unfurnished U بدون اثاثیه
irrespective of U بدون ملاحظه
undue U بدون مداخله
awless U بدون بیم
weanting U بدون بی منهای
unconditional U بدون قیدوشرط
taxless <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
wireless <adj.> U بدون سیم
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
non-taxable <adj.> U بدون مالیات
aimlessly U بدون مقصد
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com