English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jackknife U بدنبال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ensuite U بدنبال هم
thereinafter U بدنبال ان
entrain U بدنبال کشیدن
trails U بدنبال کشیدن
trailing U بدنبال کشیدن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
trail U بدنبال کشیدن
trailed U بدنبال کشیدن
trailing U بدنبال حرکت کردن
tows U باطناب بدنبال کشیدن
trail U بدنبال حرکت کردن
snoops U بدنبال غذا پوییدن
tow U باطناب بدنبال کشیدن
snooping U بدنبال غذا پوییدن
take on <idiom> U بدنبال چیزی بودن
snooped U بدنبال غذا پوییدن
trailed U بدنبال حرکت کردن
snoop U بدنبال غذا پوییدن
trails U بدنبال حرکت کردن
wake surfing U موج سواری بدنبال قایق
tag U برچسب زدن بدنبال اوردن
tags U برچسب زدن بدنبال اوردن
case U محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
cases U محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
succeeds U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com