Total search result: 201 (14 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
interconnection U |
بخش ماده متصل به دو وسیله |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
chains U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
chain U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
female connector U |
دوشاخه ماده متصل کننده ماده |
 |
 |
daisy chain U |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
 |
 |
laser U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
lasers U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
concentrator U |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
 |
 |
mesh U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
meshing U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
meshes U |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
 |
 |
cleanser U |
وسیله یا ماده تمیز کننده |
 |
 |
cleansers U |
وسیله یا ماده تمیز کننده |
 |
 |
asynchronous U |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
 |
 |
electrostatic U |
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند |
 |
 |
teletypewriter U |
صفحه کلید و چاپگر متصل به سیستم کامپیوتری که مستقیماگ یا به وسیله نوار کاغذ پانچ شده داده وارد میکند |
 |
 |
boarded U |
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند |
 |
 |
board U |
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند |
 |
 |
solid-state U |
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند |
 |
 |
sensor U |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
 |
 |
point four U |
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان |
 |
 |
thermite U |
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا |
 |
 |
antiset U |
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده |
 |
 |
materialism U |
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است |
 |
 |
photoresist U |
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود |
 |
 |
dopes U |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
 |
 |
gunk U |
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب |
 |
 |
dope U |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
 |
 |
coolant U |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
 |
 |
coolants U |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
 |
 |
fet U |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
 |
 |
fuels U |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
 |
 |
fuelling U |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
 |
 |
fuel U |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
 |
 |
fuelled U |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
 |
 |
pigments U |
ماده رنگی ماده ملونه |
 |
 |
pigment U |
ماده رنگی ماده ملونه |
 |
 |
fueled U |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
asynchronous U |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
 |
 |
loops U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
contention U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
contentions U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loop U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
looped U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
peripheral U |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
 |
 |
connectivity U |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
built-in U |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
simulates U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
 |
 |
tie down U |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
 |
 |
simulate U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulating U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
immersion proof U |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
 |
 |
trainers U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
trainer U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
gynandromorph U |
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده |
 |
 |
anti- U |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
 |
 |
plotters U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
plotter U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
output U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
outputs U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
oogamete U |
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده |
 |
 |
communication U |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
 |
 |
dual capable U |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
 |
 |
astigmatizer U |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
 |
 |
from pillar to post U |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
 |
 |
handshake U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshakes U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshaking U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
interserviceable U |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
 |
 |
cycle U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycles U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycled U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
touches U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
demand U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demands U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
touch U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
demanded U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
dangerous goods by road agreement U |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
 |
 |
tranship U |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
 |
 |
phases U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phased U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phase U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
antiwithdrawal device U |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
 |
 |
devices U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
device U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
radar prediction U |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
 |
 |
fasts U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fastest U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fast U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasted U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
on line U |
متصل |
 |
 |
connected U |
متصل |
 |
 |
anchored U |
متصل به |
 |
 |
contiguous U |
متصل |
 |
 |
continuous U |
متصل |
 |
 |
joint U |
متصل |
 |
 |
conjunct U |
متصل |
 |
 |
clung U |
متصل |
 |
 |
synchronous U |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
 |
 |
tracked vehicle U |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
 |
 |
radar tracking U |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
 |
 |
transhipment U |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
transhipment U |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
coupler U |
متصل کننده |
 |
 |
apply U |
متصل کردن |
 |
 |
engagedness U |
متصل بهم |
 |
 |
applying U |
متصل کردن |
 |
 |
link U |
متصل کردن |
 |
 |
off line U |
غیر متصل |
 |
 |
connector U |
متصل کننده |
 |
 |
connecting arrangement U |
ترتیب متصل |
 |
 |
connective U |
متصل کننده |
 |
 |
tie down U |
متصل کردن |
 |
 |
attachments U |
نمائات متصل |
 |
 |
cartridges U |
بخش متصل |
 |
 |
cartridge U |
بخش متصل |
 |
 |
joggling U |
متصل کردن |
 |
 |
applies U |
متصل کردن |
 |
 |
fixed shell U |
گلوله متصل |
 |
 |
coherently U |
بطور متصل |
 |
 |
interurban U |
متصل بشهر ها |
 |
 |
joins U |
متصل کردن |
 |
 |
ligature U |
دخشههای متصل |
 |
 |
joined U |
متصل کردن |
 |
 |
adjoins U |
متصل کردن |
 |
 |
join U |
متصل کردن |
 |
 |
joggles U |
متصل کردن |
 |
 |
adjoined U |
متصل کردن |
 |
 |
connects U |
متصل کردن |
 |
 |
joggled U |
متصل کردن |
 |
 |
adjoin U |
متصل کردن |
 |
 |
joggle U |
متصل کردن |
 |
 |
interlock U |
متصل شدن |
 |
 |
basifixed U |
متصل در پایه |
 |
 |
lacer U |
متصل کننده |
 |
 |
tying U |
متصل کننده |
 |
 |
interlocked U |
متصل شدن |
 |
 |
adjacent span U |
دهانه متصل |
 |
 |
pans U |
متصل کردن |
 |
 |
pan- U |
متصل کردن |
 |
 |
splicer U |
متصل کننده |
 |
 |
pan U |
متصل کردن |
 |
 |
adjacent span U |
دهانه متصل |
 |
 |
male connector U |
متصل کننده نر |
 |
 |
colligate U |
متصل کردن |
 |
 |
syndetic U |
متصل شده |
 |
 |
connect U |
متصل کردن |
 |
 |
interlocking U |
متصل شدن |
 |
 |
interlocks U |
متصل شدن |
 |
 |
connectedly U |
بطور متصل |
 |
 |
connected passes pawns U |
پیادههای رونده متصل |
 |
 |
chockablock U |
بهم متصل وپیوسته |
 |
 |
catenate U |
پیوستن متصل کردن |
 |
 |
connected load U |
بار متصل شده |
 |
 |
kirkyard U |
گورستان متصل بکلیسا |
 |
 |
connected load U |
بار خارجی متصل |
 |
 |
ballcocks U |
سیفون و ابزار متصل به آن |
 |
 |
united pawns U |
پیادههای متصل شطرنج |
 |
 |
parallel U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
paralleled U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
pin U |
متصل کردن به گیرافتادن |
 |
 |
tie in <idiom> U |
به چیزدیگری متصل کردن |
 |
 |
parallelled U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
enjoins U |
بهم متصل کردن |
 |
 |
connecting socket |
[دوشاخه متصل کننده] |
 |
 |
enjoining U |
بهم متصل کردن |
 |
 |
enjoined U |
بهم متصل کردن |
 |
 |
enjoin U |
بهم متصل کردن |
 |
 |
abutted U |
متصل بودن یاشدن |
 |
 |
abuts U |
متصل بودن یاشدن |
 |
 |
paralleling U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
abut U |
متصل بودن یاشدن |
 |
 |
pinned U |
متصل کردن به گیرافتادن |
 |
 |
pinning U |
متصل کردن به گیرافتادن |
 |
 |
adjoin U |
افزودن متصل شدن |
 |
 |
ballcock U |
سیفون و ابزار متصل به آن |
 |
 |
shafting U |
میله بهم متصل |
 |
 |
spliced U |
باهم متصل کردن |
 |
 |
splices U |
باهم متصل کردن |
 |
 |
splice U |
باهم متصل کردن |
 |
 |
adjoins U |
افزودن متصل شدن |
 |
 |
splicing U |
باهم متصل کردن |
 |
 |
parallels U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
parallelling U |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
 |
 |
adjoined U |
افزودن متصل شدن |
 |
 |
corbel-course U |
زیر سری متصل |
 |
 |
grounded field U |
سیم پیچ متصل به زمین |
 |
 |
catena U |
سریهای متصل شده concatenate |
 |
 |
gang hook U |
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم |
 |
 |
adjacent U |
دو میدان متصل به دو گروه مجاور |
 |
 |
to be connected U |
بهم پیوسته [متصل] بودن |
 |
 |
concatenated data set U |
مجموعه داده ها متصل شده |
 |
 |
ligature U |
دو یاچند حرف متصل بهم |
 |