Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rehouse
U
بخانه جدید رفتن
rehoused
U
بخانه جدید رفتن
rehouses
U
بخانه جدید رفتن
rehousing
U
بخانه جدید رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
housebreak
U
بخانه دستبردزدن
homecomings
U
ورود بخانه
housebreaking
U
دستبرد بخانه
homecoming
U
ورود بخانه
homes
U
شهر بخانه برگشتن
home
U
شهر بخانه برگشتن
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
U
جشن ورود بخانه تازه
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
imagism
U
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
croft
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to move in
U
بخانه تازه اسباب کشی کردن
crofts
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
infield
U
کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
maidens
U
جدید
new
U
جدید
newer
U
جدید
new-
U
جدید
newest
U
جدید
up to date
U
جدید
up-to-date
U
جدید
maiden
U
جدید
novel
U
جدید
unprecedented
U
جدید
recent
U
جدید
modern
U
جدید
novels
U
جدید
unprecedentedly
U
جدید
modern sector
U
بخش جدید
It's not new.
جدید نیست.
probes
U
اکتشاف جدید
freshmen
U
جدید الورود
the new testament
U
عهد جدید
proselyte
U
جدید الایمان
fresh target
U
هدف جدید
freshman
U
جدید الورود
neogenesis
U
تولید جدید
recent development
U
بسط جدید
modern
U
جدید مدرن
neophyte
U
جدید الایمان
modern physics
U
فیزیک جدید
neophytes
U
جدید الایمان
innovations
U
حرکت جدید
neologism
U
واژه جدید
probed
U
اکتشاف جدید
revisions
U
چاپ جدید
new deal
U
سیاست جدید
revision
U
چاپ جدید
new deal
U
قرار جدید
postulant
U
جدید الورود
New Year
U
سال جدید
reprints
U
چاپ جدید
reprinting
U
چاپ جدید
newfound
U
جدید الاکتشاف
reprinted
U
چاپ جدید
reprint
U
چاپ جدید
reorganization
U
صورت جدید
innovation
U
حرکت جدید
probe
U
اکتشاف جدید
neologisms
U
واژه جدید
postulancy
U
جدید الورودی
modern system
U
نظام جدید
neoteric
U
جدید تازه
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
neoanthropic
U
شبیه انسان جدید
one nails drives another
U
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
neoanthropic
U
وابسته به انسان جدید
kakapo
U
طوطی زلاند جدید
neoplatonism
U
مکتب افلاطونیون جدید
used
U
آنچه جدید نیست
imagism
U
مکتب شعر جدید
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
currencies
U
جدید بودن نقشه
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
neo
U
پیشوند بمعنی جدید
neo-
U
پیشوند بمعنی جدید
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
reseated
U
صندلی جدید دادن
reseating
U
صندلی جدید دادن
reseats
U
صندلی جدید دادن
resurface
U
لایهی جدید افزودن
resurfaces
U
لایهی جدید افزودن
forwarding address
آدرس پستی جدید
on the bandwagon
<idiom>
U
مشهوریت گروه جدید
reseat
U
صندلی جدید دادن
resurfaced
U
لایهی جدید افزودن
currency
U
جدید بودن نقشه
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
restore
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restored
U
برگرداندن به وضعیت جدید
ultramodern
U
خیلی جدید متجدد
draft
U
بازیگر جدید تیم
drafted
U
بازیگر جدید تیم
restoring
U
برگرداندن به وضعیت جدید
drafts
U
بازیگر جدید تیم
installations
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
kiwi
U
نوعی مرغ زلاند جدید
renaming
U
دادن نام جدید به فایل
natality
U
تعداد زایش وموالید جدید
renames
U
دادن نام جدید به فایل
kiwis
U
نوعی مرغ زلاند جدید
rename
U
دادن نام جدید به فایل
granfather file
U
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
release
U
قراردادن محصول جدید دربازار
maori
U
قبایل مائوری زلاند جدید
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
infanticide
U
قاتل بچه جدید الولاده
development
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
neoplatonic
U
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
demotic
U
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
New Testament
U
کتب عهد جدید مسیحیان
renamed
U
دادن نام جدید به فایل
releases
U
قراردادن محصول جدید دربازار
newfound
U
جدید الاختراع تازه پیداشده
epoch
U
اغاز فصل جدید عصر
epochs
U
اغاز فصل جدید عصر
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
installation
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously.
U
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
cenogenesis
U
ایجاد میشود نسل جدید
zelanian
U
Zeland New وابسته به زلاند جدید
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
released
U
قراردادن محصول جدید دربازار
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
launch
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
receptee
U
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
upgrading
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
upgrade
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
launching
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
neolithic
U
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
prescientific
U
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
launched
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
updates
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launches
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
technologically
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
New World
U
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
researched
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimating
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
researches
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
The new road is 40 miles long .
U
جاده جدید 40 میل طول دارد
acclimates
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
kaka
U
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
forcing
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
up to d.
U
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
forces
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
force
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
I'm saving up for a new bike.
U
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
abstract representation
U
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
application study
U
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
inserts
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com