Perdic | بحریه ناوگان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 40 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	navies U	بحریه ناوگان
	navy U	بحریه ناوگان

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	declared speed U	سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
	armada U	بحریه
	armadas U	بحریه
	maritime U	ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
	fleets U	ناوگان
	armada U	ناوگان
	armadas U	ناوگان
	fleet U	ناوگان
	merchant marine U	ناوگان بازرگانی
	numbered fleet U	ناوگان وابسته
	fleet commander U	فرمانده ناوگان
	commercial marine U	ناوگان دریایی
	fleet in being U	ناوگان موجود
	auxiliary fleet U	ناوگان تدارکاتی
	argosy U	ناوگان تجارتی
	navies U	ناوگان دریایی
	shipping U	کشتیرانی ناوگان
	flotilla U	ناوگان کوچک
	navy U	ناوگان دریایی
	flotillas U	ناوگان کوچک
	admiral of the fleet U	امیرالبحر فرماندهء ناوگان
	fleet operating base U	پایگاه عملیاتی ناوگان
	major fleet U	ناوگان عمده دریایی
	advanced fleet anchorage U	لنگرگاه مقدم ناوگان
	watch dog U	ناو نگهبان ناوگان
	fleet in being U	ناوگان قابل استفاده
	numbered fleet U	ناوگان زیرامر نیروی دریایی
	precursor sweeping U	مین روبی قبل از عبور ناوگان
	navy yard U	محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
	task fleet U	ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
	task element U	یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
	precursor sweeping U	پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
	deck department U	قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
	shipping U	امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
	tactical diversions U	تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
	right of search U	حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
	task component U	بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
	carrier striking force U	نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy