Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
idolised
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolises
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolising
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolize
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolized
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolizes
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolizing
U
بحد پرستش دوست داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affect
U
دوست داشتن
amativeness
U
دوست داشتن
affects
U
دوست داشتن
like
U
دوست داشتن
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
love
U
معشوقه دوست داشتن
savoured
U
فهمیدن دوست داشتن
savours
U
فهمیدن دوست داشتن
savour
U
فهمیدن دوست داشتن
savouring
U
فهمیدن دوست داشتن
loves
U
معشوقه دوست داشتن
savor
U
فهمیدن دوست داشتن
loved
U
معشوقه دوست داشتن
list
U
خوش امدن دوست داشتن
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
کسی
[چیزی]
را دوست داشتن
To love someone from the bottom of ones heart .
U
کسی را از صمیم قلب دوست داشتن
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
cults
U
پرستش
worshiped
U
پرستش
worshiping
U
پرستش
divine service
U
پرستش
worshipping
U
پرستش
adoration
U
پرستش
worships
U
پرستش
adores
U
پرستش
cult
U
پرستش
idolization
U
پرستش
adore
U
پرستش
adored
U
پرستش
adoring
U
پرستش
adulation
U
پرستش
worship
U
پرستش
hierolatry
U
پرستش اولیاء
devotion
U
دعا پرستش
sorb
U
عبادت پرستش
self worship
U
پرستش خویشتن
martyrolatry
U
پرستش شهدا
worshipful
U
قابل پرستش
praises
U
تحسین پرستش
phallicism
U
پرستش کیر
zoolatry
U
پرستش حیوانات
praised
U
تحسین پرستش
meeting house
U
پرستش گاه
praising
U
تحسین پرستش
praise
U
تحسین پرستش
adorable
U
قابل پرستش
ritual
U
ایین پرستش
worship
U
عبادت پرستش کردن
bethel
U
محل پرستش خدا
bibliolatry
U
پرستش کتاب مقدس
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
the worship of god
U
پرستش یا عبادت خدا
worshiping
U
عبادت پرستش کردن
worshipping
U
عبادت پرستش کردن
adorableness
U
قابلیت پرستش ستودنی .
elemental worship
U
پرستش قوای طبیعی
adorability
U
قابلیت پرستش ستودنی
worships
U
عبادت پرستش کردن
polytheism
U
پرستش خدایان متعدد
worshiped
U
عبادت پرستش کردن
latri
U
پرستش خدای برحق
object of worship
U
موضوع پرستش یاستایش
phallism
U
پرستش الت مردی
philanthropically
U
ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
hagiolatry
U
پرستش مقدسین وروحانیون ملاپرستی
monolatry
U
پرستش یک خدا از میان چندخدا
mariolatry
U
پرستش مریم مادر عیسی
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
theriaanthropism
U
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
bacchic
U
وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
prostyle
U
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
unfriended
U
بی دوست
ally
U
دوست
schoolmate
U
دوست
schoolmates
U
دوست
friends
U
دوست
leal
U
دوست
hydrophilic compound
U
اب دوست
allying
U
دوست
dienophile
U
دی ان دوست
friendless
U
بی دوست
friend
U
دوست
formalist
U
دوست
heart to heart
U
دوست
philoginous
U
زن دوست
chum
U
دوست
chums
U
دوست
amicable
U
دوست
buddies
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
buddy
U
دوست
bozo
U
دوست
heart-to-hearts
U
دوست
philogynist
U
زن دوست
hydrophilic
U
اب دوست
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
zoophilic
U
حیوان دوست
electrophile
U
الکترون دوست
family man
U
زن و بچه دوست
culturist
U
فرهگ دوست
dislikable
U
دوست نداشتنی
careerists
U
حرفه دوست
dislikeable
U
دوست نداشتنی
lithophilous
U
سنگ دوست
liquorish
U
نوشابه دوست
lipophilic
U
چربی دوست
dendrophilous
U
درخت دوست
zoophilous
U
حیوان دوست
careerist
U
حرفه دوست
fraternises
U
دوست بودن
xenophile
U
بیگانه دوست
likeable
U
دوست داشتنی
nucleophile
U
هسته دوست
gregarious
U
گروده دوست
negrophil
U
سیاه دوست
negrophil
U
زنگی دوست
acidophile
U
ترشی دوست
acidophile
U
اسید دوست
necrophilous
U
لاشه دوست
myrmecophilous
U
مورجه دوست
sweet tooth
U
شیرینی دوست
oxyphile
U
اسید دوست
social
U
جمعیت دوست
humanitarian
U
بشر دوست
social
U
گروه دوست
warlike
U
جنگ دوست
boyfriend
U
دوست پسر
boyfriends
U
دوست پسر
sporting
U
بازی دوست
likable
U
دوست داشتنی
ornithophilous
U
مرغ دوست
solomon
U
صلح دوست
cater cousin
U
دوست صمیمی
crony
U
دوست صمیمی
cronies
U
دوست صمیمی
chessist
U
شطرنج دوست
loyalists
U
دولت دوست
loyalist
U
دولت دوست
to make a friend of
U
دوست شدن با
patiot
U
میهن دوست
peaceable
U
صلح دوست
lovable
U
دوست داشتنی
loveable
U
دوست داشتنی
anglophile
U
انگلیسی دوست
rats
U
دوست بی وفا
lovelier
U
دوست داشتنی
loveliest
U
دوست داشتنی
lovely
U
دوست داشتنی
oxyphil
U
اسید دوست
bibliophil
U
کتاب دوست
his friend's murder
U
قتل دوست او
friend
U
دوست کردن
dislikes
U
دوست نداشتن
disliking
U
دوست نداشتن
pen pal
U
دوست قلمی
hemophile
U
خون دوست
patriotic
U
میهن دوست
disliked
U
دوست نداشتن
fraternize
U
دوست بودن
philanthrope
U
بشر دوست
pen pals
U
دوست مکاتبهای
philhellene
U
دوست یونان
fraternised
U
دوست بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com