English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revivalist movement U جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
reoccurrence U دوباره مطرح شدن
reoccurring U دوباره مطرح شدن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
He's back to his usual self. U او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
macroeconomic issues U بحثهای اقتصاد کلان
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
zara design U نقش محرمات [قدیمی ترین نقش شناخته شده فرش بصورت ساده و نوارهای موازی در طول فرش بافته می شود.]
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
Millefleurs design U طرح هزاران گل [در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lays U مطرح کردن
lay U مطرح کردن
propounds U مطرح کردن
tabled U مطرح کردن
tables U مطرح کردن
tabling U مطرح کردن
introducing U مطرح کردن
introduces U مطرح کردن
introduced U مطرح کردن
introduce U مطرح کردن
set forth for discussion U مطرح کردن
put U مطرح کردن
puts U مطرح کردن
putting U مطرح کردن
to bring forth U مطرح کردن
table U مطرح کردن
propounding U مطرح کردن
to touch upon U مطرح کردن
propound U مطرح کردن
to bring up U مطرح کردن
bring up U مطرح کردن
to raise U مطرح کردن
put forward U مطرح کردن
to touch on U مطرح کردن
overture U کشف مطرح کردن
raise a question U مطرح کردن سوال
overtures U کشف مطرح کردن
to bring up U تقدیم یا مطرح کردن
poses U : مطرح کردن گذاردن
posing U : مطرح کردن گذاردن
pose a question U سوال مطرح کردن
posed U : مطرح کردن گذاردن
pose U : مطرح کردن گذاردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
to put to the issue U بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
paralleled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
discussing U مطرح کردن گفتگو کردن
moot U مطرح کردن دادخواهی کردن
hold forth U مطرح کردن سخنرانی کردن
discusses U مطرح کردن گفتگو کردن
discussed U مطرح کردن گفتگو کردن
discuss U مطرح کردن گفتگو کردن
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branches U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
formatter U برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
purge U پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
purges U پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
purged U پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refresh U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revisited U دوباره ملاقات کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
reopen U دوباره باز کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
reopened U دوباره باز کردن
reopening U دوباره باز کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
relive U دوباره تجربه کردن
relived U دوباره تجربه کردن
relives U دوباره تجربه کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
revising U دوباره چاپ کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
revises U دوباره چاپ کردن
revise U دوباره چاپ کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reopens U دوباره باز کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
recommit U دوباره زندان کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
reforge U دوباره جعل کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com