Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bloom of youth
U
بحبوحه جوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peak load
U
بحبوحه مصرف
adolescence
U
نو جوانی
youth
U
جوانی
yoth
U
جوانی
young days
U
جوانی
youthfufness
U
جوانی
adolescency
U
جوانی
youthfulness
U
جوانی
juvenility
U
جوانی
springtime
U
جوانی
youths
U
جوانی
acne
غرور جوانی
adolescence
U
دوره جوانی
rejuvenator
U
جوانی دهنده
juvenility
U
نیروی جوانی
may of youth
U
عنفوان جوانی
the flower of youth
U
عنفوان جوانی
hey day
U
ریعان جوانی
post juvenal
U
بعد از جوانی
hebephrenia
U
جنون جوانی
prime of life
U
عنفوان جوانی
dementia praecox
U
جنون جوانی
rejuvenescent
U
جوانی از سر گیرنده
schizophrenia
U
جنون جوانی
primes
U
بهار جوانی
youthfully
U
از روی جوانی
rejuvenation
U
باز جوانی
prime
U
بهار جوانی
slips in youth
U
خطاهای جوانی
slips in youth
U
لغزشهای جوانی
schizophrene
U
مبتلابجنون جوانی
rejuveoize
U
جوانی از سرگرفتن
rejuvenescence
U
تجدید جوانی
may
U
بهار جوانی
juvenile
U
در خور جوانی
juveniles
U
در خور جوانی
primed
U
بهار جوانی
The fervour of youth .
U
شور وشوق جوانی
rejuvenated
U
جوانی ازسر گرفتن
rejuvenates
U
جوانی ازسر گرفتن
schizophrenic
U
مبتلا بجنون جوانی
rejuvenate
U
جوانی ازسر گرفتن
rejuvenating
U
جوانی ازسر گرفتن
juvenilia
U
اثار دوره جوانی
schizophrenics
U
مبتلا بجنون جوانی
impetuosity of youth
U
تندی یا غرور جوانی
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
over the hill
<idiom>
U
به پایان رسیدن بهار جوانی
puniness
U
تازه کاری جوانی کوچکی
salad days
U
ایام جوانی وبی تجربگی
middle age
U
دوره بین جوانی وپیری
middle aged
U
دوره بین جوانی وپیری
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
her prime of life is past
U
عنفوان جوانی وی گذشته است
blossom
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
schizo
U
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
blossoming
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoms
U
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
passe
U
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
at the tender age of
<idiom>
U
در سن جوانی
[گول خور. بی مایه . سست . نادان]
juvenilia
U
تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
cover girls
U
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
U
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
chaperon
U
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
glabrescent
U
گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
the Holy Grail
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
schizothymia
U
جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com