English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
restore U بحال اول برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
restores U بحال اول برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
restitute U بحال اول برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
Other Matches
to let alone U بحال خودواگذاردن
recvperate U بحال امدن
leave alone U بحال گذاردن
bring to U بحال اوردن
alas for him U وای بحال او
recoils U بحال خود برگشتن
dilapidate U بحال ویرانی دراوردن
equilibrate U بحال تعادل دراوردن
to put to a pause U بحال ایست دراوردن
recoil U بحال نخستین برگشتن
woe betide thee U وای بحال تو بدابحال تو
fetch up U بحال ایست درامدن
involuted U بحال نخست برگشته
let alone U بحال خود واگذاردن
come round U بحال اول رسیدن
self-pity U دلسوزی بحال خود
recoiling U بحال نخستین برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
sympathy for any one U دلسوزی بحال کسی
to come U بحال ایست درامدن
recoils U بحال نخستین برگشتن
self pity U دلسوزی بحال خود
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
moseying U بحال گردش راه رفتن
moseyed U بحال گردش راه رفتن
mosey U بحال گردش راه رفتن
moseys U بحال گردش راه رفتن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
to leave him to him self U او را بحال خود واگذارید اورارها کنید
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
let it remain as it is U بگذاری بحال خود باقی باشد
It is immaterial to her . U بحال او هیچ فرقی نمی کند
to stand any one in good stead U بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
puerperium U مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
reflects U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
reflect U برگرداندن
blenching U برگرداندن
averted U برگرداندن
averting U برگرداندن
averts U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
dishonors U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
dishonoured U برگرداندن چک
dishonouring U برگرداندن چک
dishonours U برگرداندن چک
blenched U برگرداندن
blenches U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
diverging U برگرداندن
turnover U برگرداندن
convert U برگرداندن
transact U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
retroject U برگرداندن
reset U برگرداندن
send back U برگرداندن
rootle U برگرداندن
evert U برگرداندن
blench U برگرداندن
upsets U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
reversion U برگرداندن
bring back U برگرداندن
retort U برگرداندن
retorts U برگرداندن
to send back U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
avert U برگرداندن
translated U برگرداندن
upset U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
replay U برگرداندن
replayed U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replays U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
translates U برگرداندن
translating U برگرداندن
translate U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
aestivate U رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
spades U بابیل برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
decode U برگرداندن رمز
returned U مراجعت برگرداندن
evoking U فراخواندن برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoke U فراخواندن برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
returning U مراجعت برگرداندن
re echo U دوباره برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
replicates U برگرداندن تازدن
replicate U برگرداندن تازدن
spade U بابیل برگرداندن
evocate U فراخواندن برگرداندن
replicated U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
convert U برگرداندن وارونه کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
converting U برگرداندن وارونه کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
supinate U بخارج برگرداندن دست
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
intervert U سوی دیگر برگرداندن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn U تاه زدن برگرداندن
turns U تاه زدن برگرداندن
converts U برگرداندن وارونه کردن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
beads U برگرداندن لبههای ورق
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
bead U برگرداندن لبههای ورق
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recoveries U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com