English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impersonify U بجای شخص گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
Other Matches
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
vice- U بجای
vice U بجای
vises U بجای
per pro U بجای
instead of U بجای
Instead of you U بجای تو
vices U بجای
in payment of U بجای
in lieu of U بجای
in his stead U بجای او
in exchange for U بجای
in return for U بجای
lieu U بجای
in the room of U بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
elsewhere U بجای دیگر
stead U بجای بعوض
instead of celebrating U بجای جشن
to pass for U قلمدادشدن بجای
in somebody's place U بجای کسی
instead U بجای اینکه
in place of U بجای درعوض
for U بجای از طرف
quid pro quos U بجای عوض
quid pro quo U بجای عوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
were i in his skin U اگر بجای او بودم
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
back to your seats U برگردید بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
instead of vice versa U بجای برعکس این
on your marks U فرمان بجای خود
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
receives U گرفتن
resumes U از سر گرفتن
to get at U گرفتن
break out U در گرفتن
seize U گرفتن
resumed U از سر گرفتن
seizes U گرفتن
seized U گرفتن
overtakes U گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
resuming U از سر گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
retreat U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
grabbing U گرفتن
adeem U پس گرفتن
grabs U گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
retreating U پس گرفتن
retreats U پس گرفتن
catch U گرفتن
to lay a wager U گرفتن
hold U گرفتن
retaking U پس گرفتن
puddles U گل گرفتن
puddle U گل گرفتن
accompanied U دم گرفتن
grab U گرفتن
pushing U گرفتن
to hunt out U گرفتن
abate U اب گرفتن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com