English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instead U بجای اینکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
Other Matches
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
instead of U بجای
in his stead U بجای او
Instead of you U بجای تو
in lieu of U بجای
in the room of U بجای
in exchange for U بجای
in payment of U بجای
vises U بجای
vice U بجای
per pro U بجای
in return for U بجای
vice- U بجای
lieu U بجای
vices U بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
stead U بجای بعوض
in somebody's place U بجای کسی
to pass for U قلمدادشدن بجای
instead of celebrating U بجای جشن
for U بجای از طرف
elsewhere U بجای دیگر
quid pro quo U بجای عوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
quid pro quos U بجای عوض
in place of U بجای درعوض
instead of vice versa U بجای برعکس این
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of the reverse U بجای وارونه این
instead of the other way around U بجای برعکس این
take your mirks U فرمان بجای خود
were i in his skin U اگر بجای او بودم
impersonify U بجای شخص گرفتن
on your marks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
back to your seats U برگردید بجای خود
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
in spite of the face that U اینکه
or U یا اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
save that U جز اینکه
so as to U تا [اینکه ]
in order that U تا اینکه
the fact that U اینکه
unless U جز اینکه
howbeit U با اینکه
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
because U برای اینکه
even though U ولو اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
hent U ربودن تا اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
as thought U مثل اینکه
whilst U ضمن اینکه
instantly U به محض اینکه
wherein U دراثنای اینکه
ere U قبل از اینکه
as if U مثل اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
in order that U برای اینکه
as soon as U بمحض اینکه
inorder to U برای اینکه
insomuch U نظر به اینکه
as though U مثل اینکه
for U برای اینکه
providing U مشروط بر اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
whereas U نظر به اینکه
whenas U بعلت اینکه
so as to U برای [اینکه]
in order to ... U برای [اینکه]
to the end that U برای اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
so that U برای اینکه
save that U الا اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
than U تا اینکه بجز
the reason why U دلیل اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
the reason why U علت اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
that's that U اینکه از این
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
though U گرچه هرچند با اینکه
in order that he may go U برای اینکه برود
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
as respects U با توجه به اینکه اما
as regards U با توجه به اینکه اما
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
in order that i may go U برای اینکه بروم
inorder to U به خاطر اینکه برای
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com