Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 31 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
miscarries
U
بجایی نرسیدن
miscarry
U
بجایی نرسیدن
miscarrying
U
بجایی نرسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to reach a place
U
بجایی رسیدن
nothing venture nothing have
U
ادم کم دل بجایی نمیرسد
Our efforts (endeavours) came to nothing (nil)
U
تلاشهای ما بجایی نرسید
cheating does not prosper
U
دغلی بجایی نمیرسد
To attain a high position in life.
U
درزندگی بجایی رسیدن
The project fell through ( got nowhere).
U
این طرح بجایی نرسید
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
to miss fire
U
نرسیدن
to fall short
U
نرسیدن
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
to fall to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
to fall through
U
به نتیجه نرسیدن
to miss one's tip
U
بمقصود نرسیدن
to come a mucker
U
به نتیجه نرسیدن
to come to grief
U
به نتیجه نرسیدن
fall through
U
به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
to came a howler
U
به نتیجه نرسیدن
talk out of
<idiom>
U
به نتیجه نرسیدن
to frequent a place
U
بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
slow-down
<idiom>
U
به توقف کامل نرسیدن
an intrusive person
U
کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
gangrene
U
فساد عضو براثر نرسیدن خون
malnutrition
U
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
knock knee
U
کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com