Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Forgive and forget.
<proverb>
U
ببخش و فراموش کن.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freemasons hall
U
فراموش خانه
never to be forgotten
U
فراموش نشدنی
to pass into silence
U
فراموش شدن
the trusty is that i forgot it
U
فراموش کردم
to fall in to oblivion
U
فراموش شدن
It slipped my mind.
U
آن را فراموش کردم.
haunting
U
فراموش نشدنی
absent-minded
<idiom>
فراموش خیال
let it lay
<idiom>
U
فراموش کردن
slip one's mind
<idiom>
U
فراموش شده
absent-minded
<idiom>
U
فراموش کار
forgetter
U
فراموش کننده
foregettable
U
فراموش شدنی
forgot
U
فراموش کرد
forgets
U
فراموش کردن
disremember
U
فراموش کردن
unforgettable
U
فراموش نشدنی
forget
U
فراموش کردن
mouse ear
U
گل مرا فراموش مکن
By the way . Incidentally.
U
راستی ( تا فراموش نکردم )
lose sight of
<idiom>
U
ندیدن ،فراموش کردن
forget-me-not
U
گل مرا فراموش مکن
forget-me-nots
U
گل مرا فراموش مکن
forgotten
U
فراموش کرده یا شده
i forgot all about it
U
به کلی فراموش کردم
myosote
U
گل مرا فراموش مکن
Freemasons
U
عضو فراموش خانه فراماسیون
the trusty is that i forgot it
U
حقیقا امراینست که فراموش کردم
Freemason
U
عضو فراموش خانه فراماسیون
let bygones be bygones
<idiom>
U
فراموش کردن اتفاقات گذشته
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
skip it
<idiom>
U
همه چیز را درموردآن فراموش کردن
Have you forgotten our drinks?
U
آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
unlearn
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearns
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearnt
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
misremember
U
غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
not to lose sight of
U
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
self forgetful
U
نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
to lose track
[of]
U
فراموش کنند
[یا دیگر ندانند]
که شخصی
[چیزی]
کجا است
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com