Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
togetherness
U
نزدیکی
copulate
U
نزدیکی
contiguity
U
نزدیکی
nearness
U
نزدیکی
neiggourhood
U
نزدیکی
imminence
U
نزدیکی
vicinity
U
نزدیکی
affinity
U
نزدیکی
adduction
U
نزدیکی
appulse
U
نزدیکی
vichywater
U
نزدیکی
closeness
U
نزدیکی
vicinage
U
نزدیکی
nearby
U
در نزدیکی
copulated
U
نزدیکی
copulates
U
نزدیکی
inwarness
U
نزدیکی
approximations
U
نزدیکی
approximation
U
نزدیکی
nighness
U
نزدیکی
accession
نزدیکی
intimity
U
نزدیکی
sexual intercourse
U
نزدیکی
copulating
U
نزدیکی
affinities
U
نزدیکی
adjacence or cency
U
نزدیکی
proximity
U
نزدیکی
propinquity
U
نزدیکی
around
U
در نزدیکی
adjacency
U
نزدیکی مجاورت
therabout
U
در همان نزدیکی
verges
U
نزدیکی حدود
adjacence
U
نزدیکی مجاورت
hereabout
U
درهمین نزدیکی ها
verge
U
نزدیکی حدود
kinder
U
نزدیکی تشابه
sexual intercourse of doubful nature
U
نزدیکی به شبهه
nodality
U
نزدیکی به گره
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
offing
U
دران نزدیکی ها
going on
U
نزدیکی تماس
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
To have sexual intercourse with a woman .
U
با زنی نزدیکی کردن
abutment
U
بست دیوار نزدیکی
imminence
U
نزدیکی مشرف بودن
in with
<idiom>
U
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
sexual intercourse
U
مواقعه نزدیکی جنسی
imminency
U
نزدیکی مشرف بودن
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
Heris
U
شهر هریس در نزدیکی تبریز
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
reproachless
U
بی گناه
irreproachable
U
بی گناه
offense
U
گناه
misdemeanor
U
گناه
offense,etc
U
گناه
cleanhanded
U
بی گناه
pure of guilt
U
بی گناه
offenceless
U
بی گناه
deep dyed
U
گناه
delict
U
گناه
sackless
U
بی گناه
niet culpable
U
بی گناه
irreprehensible
U
بی گناه
transgression
U
گناه
misdemeanours
U
گناه
sin
U
گناه
crime
U
گناه
offenses
U
گناه
sinned
U
گناه
guilt
U
گناه
guiltless
U
بی گناه
offence
U
گناه
blameless
U
بی گناه
faults
U
گناه
faulted
U
گناه
fault
U
گناه
misdemeanour
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
vice-
U
گناه
sinless
U
بی گناه
vises
U
گناه
vices
U
گناه
vice
U
گناه
sinning
U
گناه
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
resipiscence
U
اقرار به گناه
peccabillo
U
گناه کوچک
sin of the f.
U
گناه جسم
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
venial sin
U
گناه صغیره
mortal sin
U
گناه کبیره
resipiscent
U
معترف به گناه
hamartophobia
U
گناه هراسی
transgression
U
خطا گناه
deadly sin
U
گناه کبیره
blamed
U
اشتباه گناه
blames
U
اشتباه گناه
blaming
U
اشتباه گناه
erring
U
گناه کار
venial
U
گناه صغیر
misdeed
U
جرم گناه
misdeeds
U
جرم گناه
remission
U
عذر گناه
crime
U
گناه کردن
blame
U
اشتباه گناه
absolution
آمرزش گناه
sinning
U
گناه ورزیدن
sinned
U
گناه ورزیدن
guilt feeling
U
احساس گناه
peccatophobia
U
گناه هراسی
sin
U
گناه ورزیدن
machined
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
besetting sin
U
گناه دست برندار
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
U
گناه از خودم است
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
aclinic line
U
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
conscience-stricken
U
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
parricidal
U
وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com