English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 272 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sail U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
sailings U با کشتی حمل کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
imbark U در کشتی سوار کردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bottoms U کشتی
foreship U سر کشتی
boarded U کشتی
carinae U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
catch U کشتی کج
vessel U کشتی
bottom U کشتی
wrestling U کشتی
vessels U کشتی
puppis U کشتی دم
ark U کشتی
board U کشتی
carina U کشتی
on shipboard U در کشتی
ship haven U یک کش کشتی
on the sea U در کشتی
on the water U در کشتی
decks U پل کشتی
ships U کشتی
on board a ship U در کشتی
ship کشتی
by water U با کشتی
collier U کشتی
afloat U در کشتی
bilge U اب ته کشتی
argo U کشتی
flat U پل کشتی
aft U در پس کشتی
hulk U کشتی
deck U پل کشتی
flattest U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
hulks U کشتی
decked U پل کشتی
patrol U کشتی اکتشافی
on board a ship U سوار کشتی
anchor U لنگر کشتی .
on shipboard U سوار کشتی
hulls U بدنه کشتی
propeller U پروانه کشتی
anchoring U لنگر کشتی .
passenger liner U کشتی مسافربری
passenger liner U کشتی مسافری
parent ship U کشتی مادر
dressing ship U تزیین کشتی
pancratist U کشتی گیر
packet boat U کشتی نامه بر
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
hulls U لاشه کشتی
anchors U لنگر کشتی .
doutful category U کشتی مشکوک
holds U انبار کشتی
hold U انبار کشتی
disembarked U از کشتی در اوردن
patrols U کشتی اکتشافی
imbark U در کشتی گذاشتن
in the hold U در انبار کشتی
charter U اجاره کشتی
fire ship U کشتی اتش زن
chartered U اجاره کشتی
disembarked U از کشتی دراوردن
derricks U دکل کشتی
motor vessel U کشتی موتوری
derrick U دکل کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
exs U تحویل از کشتی
noah's a U کشتی نوح
noah ark U کشتی نوح
freight U کرایه کشتی
dashes U کشتی تهاجمی
naval war U جنگ با کشتی
dashed U کشتی تهاجمی
patrolled U کشتی اکتشافی
dash U کشتی تهاجمی
patrolling U کشتی اکتشافی
ferry boat U کشتی گذاره
named vessel U کشتی مشخص
double-decker U کشتی دوعرشهای
cuddy U اطاقک کشتی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
cutwater U دماغه کشتی
deadman U مهاربند کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
deck gang U ملوان پل کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
wrestling match U مسابقه کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
rhumb line U خط انحراف کشتی
rhumb U خط سیر کشتی
disembarks U از کشتی در اوردن
wrech U کشتی شکسته
wrech U کشتی شکستگی
astern U درعقب کشتی
coxswain U مباشر کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
wrecked U کشتی شکسته
disembarking U از کشتی در اوردن
wrestler U کشتی گیر
wrestlers U کشتی گیر
disembarking U از کشتی دراوردن
pleasure boat U کشتی تفرجی
ice breaker U کشتی یخ شکن
icebreaker U کشتی یخ شکن
hull U لاشه کشتی
pilotage U راهنمایی کشتی
hull U بدنه کشتی
masters U کاپیتان کشتی
HMS U کشتی انگلیسی
predial or prae U کشتی روستایی
towing boat U کشتی یدک کش
privateer U کشتی مسلح
disembarks U از کشتی دراوردن
master U کاپیتان کشتی
wrack U کشتی شکستگی
mastered U کاپیتان کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
flag ship U کشتی پیشرو
shipwrecks U کشتی شکستگی
tugged U کشتی یدک کش
tugging U کشتی یدک کش
navy U کشتی جنگی
navies U کشتی جنگی
naval U وابسته به کشتی
bow U سینه کشتی
tug U کشتی یدک کش
wrecks U کشتی شکستگی
keel U تیر ته کشتی
sterns U عقب کشتی
wreck U کشتی شکستگی
wrecking U کشتی شکستگی
tugs U کشتی یدک کش
jerque U بازرسی کشتی
boat U کشتی کوچک
decked U عرشه کشتی
boats U کشتی کوچک
large ship U کشتی بزرگ
decks U عرشه کشتی
kedge U تغییرجهت کشتی
lading U بار کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
deck U عرشه کشتی
aboard U روی کشتی
galley U اشپزخانه کشتی
bowed U سینه کشتی
bowing U سینه کشتی
bows U سینه کشتی
battleships U کشتی جنگی
battleship U کشتی جنگی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
flagship U کشتی دریادار
disembark U از کشتی دراوردن
merchantman U کشتی بازرگانی
greco roman U کشتی فرنگی
dredger U کشتی لایروب
dredgers U کشتی لایروب
tanker U کشتی نفت کش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com