English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailed U شراع کشتی بادی
sailings U شراع کشتی بادی
square rigger U نوعی کشتی بادی
sail U شراع کشتی بادی
auxiliary sailing vessel U کشتی بادی موتوردار
air bedding U لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pneumatic U بادی
blowy U بادی
body shirt U بادی
flatuous U بادی
air bed U تشک بادی
air blast transformer U مبدل بادی
air hammer U چکش بادی
wind erosion U فرسایش بادی
sailboats U قایق بادی
wind generator U مولد بادی
aeromotor U موتور بادی
fly ash U خاکستر بادی
blowtube U تفنگ بادی
pneumatic U لاستیک بادی
blowgun U تفنگ بادی
dune sand U ماسه بادی
blow pipe U تفنگ بادی
air operated horn U شیپور بادی
air pump U تلمبهء بادی
pneumatic riveting U پرچکاری بادی
pneumatic tire U لاستیک بادی
at first blush U در بادی امر
pneumatic tools U اسبابهای بادی
air gun U تفنگ بادی
lantern U چراغ بادی
lanterns U چراغ بادی
airguns U سلاح بادی
running sand U ماسه بادی
blow gun U تفنگ بادی
pneumatic fender U دفرای بادی
pneumatic hammer U چکش بادی
air rifle U تفنگ بادی
air rifles U تفنگ بادی
airgun U تفنگ بادی
airgun U سلاح بادی
pneumatic press U پرس بادی
airguns U تفنگ بادی
pop gun U تفنگ بادی
wind current U جریان بادی
wind corrosion U ساییدگی بادی
quicksand U ماسه بادی
hurricane lamps U چراغ بادی
hurricane lamp U چراغ بادی
sailboat U قایق بادی
air brake U ترمز بادی
marine sand U ماسه بادی
windmills U اسیاب بادی
windmill U اسیاب بادی
air brakes U ترمز بادی
imbark U در کشتی سوار کردن
sail U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
sailings U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
popgun U تفنگ بادی بچگانه
reed U الت موسیقی بادی
schooner U نوعی قایق بادی
eolation U سنگ فرسایی بادی
sailing U قایقرانی با قایق بادی
schooners U نوعی قایق بادی
vane of windmill U پره اسیاب بادی
euphonium U یکجورالت موسیقی بادی
riveting hammer U چکش بادی پرچ
fresh breeze U بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
sailings U مسافرت با قایق بادی
sail U مسافرت با قایق بادی
sailed U مسافرت با قایق بادی
sail arm U پره اسیاب بادی
chipping hammer U چکش بادی اهنبر
air operated pendulum type screen wiper U بادامک پاندولی بادی
self moved U دارای حرکت بادی
wind instrument U الات موسیقی بادی
air operated press U پرس بادی پنوماتیکی
wind instruments U الات موسیقی بادی
chipping hammer U چکش بادی اهن بر
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
fugue U نوعی الت بادی موسیقی
peabody picture vocabulary test U ازمون واژگان مصور پی بادی
fugues U نوعی الت بادی موسیقی
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
ophicleide U یکجور ساز بادی برنجین
balloon tire U لاستیک بادی عاج دار
reed organ U یکنوع الت موسیقی بادی
saxophones U نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor U لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie U در بادی امر قابل قبول
quartering U بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
saxophone U نوعی الت موسیقی بادی
an off shore wind U بادی که از سوی دریا بوزد
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
yachts U کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht O کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
reed pipe U لوله یا نای الات موسیقی بادی
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
woodwind U موسیقی برای سازهای بادی چوبی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
fresh gale U بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fishtail wind U بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chute U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
english horn U نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com