Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
auxiliary sailing vessel
U
کشتی بادی موتوردار
sailed
U
شراع کشتی بادی
sailings
U
شراع کشتی بادی
sail
U
شراع کشتی بادی
square rigger
U
نوعی کشتی بادی
activating
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activate
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
air bedding
U
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
to begin again
از نو آغاز کردن
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
come online
<idiom>
U
آغاز به کار کردن
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
to back up
U
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
body shirt
U
بادی
flatuous
U
بادی
pneumatic
U
بادی
blowy
U
بادی
to set on foot
آغاز نهادن
at
[in]
the beginning
U
در آغاز
[درابتدا ]
school age
U
سن آغاز تحصیل
air hammer
U
چکش بادی
marine sand
U
ماسه بادی
fly ash
U
خاکستر بادی
pop gun
U
تفنگ بادی
running sand
U
ماسه بادی
air bed
U
تشک بادی
hurricane lamps
U
چراغ بادی
dune sand
U
ماسه بادی
sailboat
U
قایق بادی
sailboats
U
قایق بادی
lantern
U
چراغ بادی
quicksand
U
ماسه بادی
at first blush
U
در بادی امر
pneumatic fender
U
دفرای بادی
air brakes
U
ترمز بادی
air brake
U
ترمز بادی
pneumatic
U
لاستیک بادی
lanterns
U
چراغ بادی
pneumatic tools
U
اسبابهای بادی
pneumatic tire
U
لاستیک بادی
pneumatic press
U
پرس بادی
airgun
U
سلاح بادی
air blast transformer
U
مبدل بادی
aeromotor
U
موتور بادی
hurricane lamp
U
چراغ بادی
blow pipe
U
تفنگ بادی
windmill
U
اسیاب بادی
windmills
U
اسیاب بادی
wind generator
U
مولد بادی
airguns
U
سلاح بادی
airguns
U
تفنگ بادی
air rifle
U
تفنگ بادی
airgun
U
تفنگ بادی
air operated horn
U
شیپور بادی
pneumatic hammer
U
چکش بادی
blowgun
U
تفنگ بادی
pneumatic riveting
U
پرچکاری بادی
air gun
U
تفنگ بادی
blow gun
U
تفنگ بادی
wind erosion
U
فرسایش بادی
air rifles
U
تفنگ بادی
wind current
U
جریان بادی
wind corrosion
U
ساییدگی بادی
blowtube
U
تفنگ بادی
air pump
U
تلمبهء بادی
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
sailed
U
با کشتی حمل کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sailings
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
euphonium
U
یکجورالت موسیقی بادی
eolation
U
سنگ فرسایی بادی
air operated press
U
پرس بادی پنوماتیکی
self moved
U
دارای حرکت بادی
riveting hammer
U
چکش بادی پرچ
schooner
U
نوعی قایق بادی
fresh breeze
U
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
vane of windmill
U
پره اسیاب بادی
sailing
U
قایقرانی با قایق بادی
schooners
U
نوعی قایق بادی
popgun
U
تفنگ بادی بچگانه
air operated pendulum type screen wiper
U
بادامک پاندولی بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهن بر
wind instruments
U
الات موسیقی بادی
sail arm
U
پره اسیاب بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهنبر
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
reed
U
الت موسیقی بادی
wind instrument
U
الات موسیقی بادی
sail
U
مسافرت با قایق بادی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به سر
[آغاز]
کار رسیدن
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
accommodation date
U
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
It marked the beginning of a war.
U
این آغاز جنگ بود.
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
peabody picture vocabulary test
U
ازمون واژگان مصور پی بادی
reed organ
U
یکنوع الت موسیقی بادی
saxophones
U
نوعی الت موسیقی بادی
primafacie
U
در بادی امر قابل قبول
saxophone
U
نوعی الت موسیقی بادی
quartering
U
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
windmill
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
an off shore wind
U
بادی که از سوی دریا بوزد
yaghtman's anchor
U
لنگر قایقهای بادی کوچک
ophicleide
U
یکجور ساز بادی برنجین
balloon tire
U
لاستیک بادی عاج دار
fugue
U
نوعی الت بادی موسیقی
windmills
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
fugues
U
نوعی الت بادی موسیقی
beginnings
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
B box
U
که حاوی آدرس آغاز برنامه است
beginning
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
whistle for the start of the second half
U
سوت آغاز نیمه دوم بازی
basically
U
بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
U
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
woodwind
U
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
reed pipe
U
لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
yacht
O
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yachts
U
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
applet
U
برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
to punch in
[American E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
fresh gale
U
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com