English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be round with any one U با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
martinets U ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
martinet U ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
stiffenj U سفت وسخت کردن
age U سرد وسخت کردن فولاد
ages U سرد وسخت کردن فولاد
sinter U بستن وسخت شدن
To be most insistent. To hold tight. U سفت وسخت چسبیدن
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
catalepsy U تصلب وسخت شدن عضلات
bluenose U ادم متعصب وسخت گیر
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
sandalwoods U چوب محکم وسخت صندل سفید
sandalwood U چوب محکم وسخت صندل سفید
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
blockbusters U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
follow up U پی گیری کردن
ensues U پی گیری کردن
ensued U پی گیری کردن
ensue U پی گیری کردن
decoppering U مس گیری کردن
proofreads U غلط گیری کردن
deburr U پلیسه گیری کردن
precluding U پیش گیری کردن
refueled U سوخت گیری کردن
ranging U قلق گیری کردن
To remove the stains . U لکه گیری کردن
caulk U بتونه گیری کردن
cavil U خرده گیری کردن
over refine U زیادنکته گیری کردن
dry-cleans U لکه گیری کردن
precludes U پیش گیری کردن
dry-cleaning U لکه گیری کردن
preclude U پیش گیری کردن
refueling U سوخت گیری کردن
proofread U غلط گیری کردن
proofreading U غلط گیری کردن
precluded U پیش گیری کردن
tup U جفت گیری کردن
point U هدف گیری کردن
petrol U بنزین گیری کردن
emending U غلط گیری کردن
emend U غلط گیری کردن
emended U غلط گیری کردن
dry-cleaned U لکه گیری کردن
factorize U فاکتور گیری کردن
dry-clean U لکه گیری کردن
to take measures U اندازه گیری کردن
dry cleanse U لکه گیری کردن
emendate U غلط گیری کردن
to split hairs U نکته گیری کردن
decarbonate U کاربن گیری کردن
decarbonize U کاربن گیری کردن
measure U اندازه گیری کردن
shells U سبوس گیری کردن
shelling U سبوس گیری کردن
caviled U خرده گیری کردن
retires U کناره گیری کردن
caviling U خرده گیری کردن
cavilled U خرده گیری کردن
cavils U خرده گیری کردن
refuelled U سوخت گیری کردن
retire U کناره گیری کردن
refuelling U سوخت گیری کردن
to seclude oneself U کناره گیری کردن
refuels U سوخت گیری کردن
shell U سبوس گیری کردن
emends U غلط گیری کردن
secede U کناره گیری کردن
fuelled U سوخت گیری کردن
fuelling U سوخت گیری کردن
targeted U هدف گیری کردن
desalt U نمک گیری کردن از
prevent U پیش گیری کردن
intercept U جلو گیری کردن
throw up U کناره گیری کردن از
crack down on <idiom> U سخت گیری کردن
fuels U سوخت گیری کردن
targets U هدف گیری کردن
targeting U هدف گیری کردن
refuel U سوخت گیری کردن
targetted U هدف گیری کردن
targetting U هدف گیری کردن
seceded U کناره گیری کردن
prevents U پیش گیری کردن
secedes U کناره گیری کردن
to keep one's distance U کناره گیری کردن
seceding U کناره گیری کردن
intercepting U جلو گیری کردن
prevented U پیش گیری کردن
fussiness U ایراد گیری کردن
intercepts U جلو گیری کردن
preventing U پیش گیری کردن
target U هدف گیری کردن
to give wide berth to U کناره گیری کردن از
fueled U سوخت گیری کردن
intercepted U جلو گیری کردن
hold aloof U کناره گیری کردن
fuel U سوخت گیری کردن
fuels U تقویت سوخت گیری کردن
fueled U تقویت سوخت گیری کردن
fuelling U تقویت سوخت گیری کردن
fuelled U تقویت سوخت گیری کردن
to retire in to oneself U از جامعه کناره گیری کردن
fuel U تقویت سوخت گیری کردن
to keep oneself to oneself U کناره گیری ازمردم کردن
to throw up U کناره گیری کردن از استعفادادن از
intercross U تقاطع کردن جفت گیری
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
mate U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
meter U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
mated U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
take something to heart <idiom> U به صورت جدی تصمیم گیری کردن
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
abdicated U کناره گیری کردن استعفا دادن
dispart U تقسیم شدن هدف گیری کردن
abdicate U کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating U کناره گیری کردن استعفا دادن
meters U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
take something into account <idiom> U بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
mates U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
interceding U میانجی شدن میانه گیری کردن
aimed U قصد داشتن هدف گیری کردن
abdicates U کناره گیری کردن استعفا دادن
intercedes U میانجی شدن میانه گیری کردن
aims U قصد داشتن هدف گیری کردن
intercede U میانجی شدن میانه گیری کردن
aim U قصد داشتن هدف گیری کردن
interceded U میانجی شدن میانه گیری کردن
metre U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metres U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to retire from [to] a place U از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
to send in one's papers U کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to correct yhe press U چیز چاپ شده غلط گیری کردن
dispart U شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
meters U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
resumption U از سر گیری
luting U گل گیری
recapturing U پس گیری
biases U سو گیری
lutation U گل گیری
exorcism U جن گیری
exorcisms U جن گیری
recature U پس گیری
scorification U کف گیری
retractaion U پس گیری
recaptures U پس گیری
catch U بل گیری
bias U سو گیری
skimmed U کف گیری
dewatering U اب گیری
monogyny U یک زن گیری
skims U کف گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com