English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drives U رانندگی کردن
chauffeured U رانندگی کردن
drive U رانندگی کردن
chauffeurs U رانندگی کردن
chauffeuring U رانندگی کردن
chauffeur U رانندگی کردن
to drive a car U رانندگی کردن خودرویی
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
let down U پایین کردن
to let down U پایین کردن
wheel gloves U دستکش رانندگی
driving experience U تجربه رانندگی
driving U موثر رانندگی
radius of action U ناحیه رانندگی
staging U رانندگی کالسکه
motoring offences U جرائم رانندگی
driving licenses U گواهینامه رانندگی
driving licences U گواهینامه رانندگی
driving licence U گواهینامه رانندگی
remit U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
cog down U به سمت پایین نورد کردن
flag U سنگفرش کردن پایین افتادن
flags U سنگفرش کردن پایین افتادن
to come down with a run U پایین افتادن افت کردن
down line U بار کردن پایین خطی
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
karting U رانندگی با اتومبیل کوچک
pull ahead U جلو زدن [در رانندگی]
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
department of motor vehicles [DMV] [American E] U اداره راهنمایی و رانندگی
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
drunken driving U رانندگی در حال مستی
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
He drives recklessly. U بی احتیاط رانندگی می کند
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
debased U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
debases U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
timber hitch U گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Here ist my driving licence card. بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
reduced lighting U حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat U قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt U آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
lower limit U حد پایین
beneath U پایین تر
lowering U پایین تر
dowm U پایین
bottoms U پایین
bal U از مچ پا به پایین
down stairs U پایین
lower most U پایین تر
beneath U پایین
lowers U پایین تر
flattest U پایین
bottom U پایین
flat U پایین
low level U پایین
lower U پایین تر
hypogenous U پایین رو
infara U پایین
lowered U پایین تر
shortest U پایین تر
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
down U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
subteen U پایین تر از سن 31
subatmospheric U پایین تر از جو
infara U پایین تر
below U پایین
underneath U پایین
neath or neath U پایین
submiss U پایین
vide infara U پایین
shorter U پایین تر
short U پایین تر
further down U پایین تر
lower U پایین
tailwater U پایین اب
shitu U پایین
de- U پایین
low U پایین
sub- U یا پایین تر
below <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
neath or neath U پایین تر
minor U پایین رتبه
lower threshold U استانه پایین
low energy U انرژی پایین
feet U پایین دامنه
neath or neath U پایین زیرین
lower most U پایین ترین
low wing U بال پایین
lower bound U کران پایین
lowpass U پایین گذار
lowermost U پایین ترین
subordinate U فرعی پایین تر
overhand U از پایین ببالا
low U پایین اهسته
low U پایین ضعیف
to come down U پایین امدن
degrade U پایین دادن
descend U پایین امدن
descends U پایین امدن
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
low resolution U تفکیک پایین
up and down U بالا و پایین
low frequency U فرکانس پایین
degrades U پایین دادن
breast U نورد پایین
lower mast U دکل پایین
to bring down U پایین اوردن
subordinated U فرعی پایین تر
subordinates U فرعی پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
downstairs U طبقه پایین
lower limit U کران پایین
low resolution U وضوح پایین
nether U زیر پایین
nether U واقع در پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
undermost U پایین ترین
catabatic U پایین اینده
oars down U پارو پایین
to reach down U پایین اوردن
the lower world U جهان پایین
depression U پایین دادن
the masses U دستههای پایین تر
the valley lies below U ده در پایین است
res U noitaloseR پایین
go down U پایین رفتن
shut U پایین اوردن
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
downward U پایین زیرین
pushdown U پایین فشردنی
look down U پایین امدن
nutate U پایین افتادن
bate U پایین اوردن
nutant U پایین افتاده
shuts U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
push down stack U پایین فشردنی
depressions U پایین دادن
on the down grade U پایین رونده
downward U روبه پایین
prolapse U پایین افتادگی
beneath U از زیر پایین تر از
hereinbelow U ازاین پایین تر
low activity U فعالیت پایین
lee U پایین باد
downstream U پایین رود
downstream U پایین دست
bottommost U پایین ترین
bottom up U از پایین به بالا
drives U ضربه از پایین
mean low water U اب پایین میانگین
to beat down U پایین اوردن
hereinbelow U در پایین این
drive U ضربه از پایین
to set down U پایین اوردن
alow U روبه پایین
submaxilla U ارواره پایین
face down feed U خورد رو به پایین
to sink in the scale U پایین رفتن
nether world U جهان پایین
low altitude U ارتفاع پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
dim light U نور پایین
low order U پایین رتبه
low level U در سطح پایین
low pass U پایین گذر
download U بارگیری پایین
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com