English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We are confronting a difficult problem. U با مسأله مشکلی روبرو هستیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is an extremely complicated problem. U مسأله بسیار پیچیده ایست
are U هستیم
Where are we? U ما کجا هستیم؟
We are not on speaking terms . U با هم قهر هستیم
We get along splendidly(fine) U خیلی با هم جور هستیم
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
We're all in the same boat. U ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
we are not on speaking terms U با هم حرف نمیزنیم با هم قهر هستیم
Our wish is your crmmand . U مطیع فرمایشات شما هستیم
We are invited out tonight . U امشب بیرون مهمانی هستیم
you bet/you bet your boots/you bet your life <idiom> U بدون هیچ مشکلی
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
we need servants U ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
We are thirty people not counting the children . U بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
We are pressed for money ( time ) . U ازنظرمالی ( وقت ) تحت فشار هستیم
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem. U گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
All right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
Is everything all right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
It was terribly hard work getting to the top of the mountain. U رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
applications U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
carbon ribbon U ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softer U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softest U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
opposite U روبرو
vis a vis U روبرو
afront U روبرو
adverse U روبرو
vis-a-vis U روبرو
head-on U روبرو
frontal U روبرو
head on U روبرو
opposites U روبرو
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
opposite U روبرو معکوس
confronting U روبرو شدن با
stand up to U روبرو شدن با
the house over the way U خانه روبرو
confronted U روبرو شدن با
confront U روبرو شدن با
opposed U روبرو مواجه
apposed engine U موتور روبرو
confronts U روبرو شدن با
opposites U وارونه از روبرو
opposite U وارونه از روبرو
full view U نمای روبرو
head wind U باد روبرو
on the opposite side U در طرف روبرو
up against <idiom> U روبرو شدن با
opposites U روبرو معکوس
facing pages U صفحات روبرو
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
affront روبرو دشنام دادن
front U فرمان سر روبرو جلو
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
encounters U روبرو شدن بادشمن
acounter U روبرو شدن بادشمن
horizontally opposed engine U موتور تخت روبرو
encountering U روبرو شدن بادشمن
diagonally U ازگوشهای بگوشه روبرو
encountered U روبرو شدن بادشمن
encounter U روبرو شدن بادشمن
fronting U فرمان سر روبرو جلو
opposed piston engine U موتور سیلندر روبرو
to stand up to one's opponent U با حریف روبرو شدن
to face the music U دلیرانه با چیزی روبرو شدن
opposability U امادگی برای روبرو گذاشتن
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
stand up to someone <idiom> U شجاعت روبرو شدن را داشتن
volte-face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
there is a fire opposites U در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
to take the bull by the horns U دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
punched U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
faulted U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faults U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
left slide U حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com